هر چیز به جای خویش نیکوست!

 

اگر به آیات قرآن کریم نگاهی بیندازیم، می بینیم که خداوند گاهی ایمان‌آورندگان و گاه تمام مردم را خطاب قرار داده است.

 

یعنی یک بار تعبیر «یا ایهاالذین آمنوا» و بار دیگر تعبیر «یا ایهاالناس» را به کار برده است.

 

در مجموع کلمۀ «ناس» به معنی «مردم» (همۀ مردم فارغ از اعتقادات‌شان) به صورت «الناس» 190 بار و به صورت «ناس» 57 بار در قرآن کریم آمده است.

 

در حالی که تعبیر «ایها الذین آمنوا» در قرآن کریم 80 بار آمده است.

 

اینکه خداوند بیشتر از ایمان‌آورندگان، تمام مردم را مورد خطاب قرار داده است، یک نکته مهم را به ما نشان می‌دهد.

 

البته این دریافت شخصی من است و هیچ ادعایی در این مورد ندارم و انتظار دارم دوستان و بزرگان صاحب معرفت ما را راهنمایی نمایند.

 

اما نکته مورد نظر؛ این است که خداوند هیچ گاه نسل بشر را به حال خود رها نکرده و نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند.

 

ایمان‌آورندگان که به راه راست هدایت شده‌اند، کم کم  در مسیر راستی و درستی حرکت می‌کنند و خداوند خود مراقب آنان است.

 

اما مسئلۀ مهم اینجاست که خداوند «ناس = مردم» را به حال خود رها نکرده و همواره آنان را مورد خطاب قرار می‌دهد تا با تکرار و یادآوری، هر از گاهی عدۀ بی‌شماری از آنان را به راه راست هدایت فرماید.

 

پس باید همواره به لطف و رحمت خدا امیدوار باشیم، چرا که خودش فرموده: «لا تقنطوا من رحمه الله: هرگز از رحمت خداوند ناامید و مایوس نشوید».

 

یاس و ناامیدی از لطف و رحمت خدا از گناهان کبیره و جُرمی نابخشودنی است!

 

«رابیندرانات تاگور» شاعر هندی برندۀ نوبل ادبیات، شعر زیبایی در همین زمینه دارد:

 

«هر کودکی که متولد می‌شود، نشانۀ این است که خداوند هنوز از نسل بشر ناامید نشده است!»

 

 

۲۳ اسفند ۹۸ ، ۱۳:۵۸ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سعید بیگی

مبارزۀ همه جانبه با کرونا

عزیزان من سلام!

ان شاءالله بلای سرماخوردگی، آنفلوانزای پاییز گذشته و ویروس کرونا از شما و خانواده هاتون دور باشه!

 

آدم بعضی وقت ها موقع گشت و گذار مجازی، خبرهایی رو می شنوه و مطالبی رو می خونه که نمی فهمه؛ این آقا یا خانم نویسنده دقیقا با چه کسی دشمنی داشته که اینطور به پر و پای همه پیچیده؟!!

 

توی این روزهایی که خیلی از پزشکان و پرستاران و کارکنان بیمارستان ها و درمانگاه ها بنا، بر وظیفه و شغلشون با بیماران مبتلا به کرونا در تماس هستند و این کار خطرناک رو انجام می دهند؛ عده ای دارند از کیسۀ کینه ها و دشمنی هاشون، سَم هایی رو توی فضای مجازی و حقیقی پخش می کنند که به صلاح هیچ کسی، حتی خودشون هم نیست!

 

یکی از مهم ترین آسیب هایی که می تونه به سیستم ایمنی بدن انسان وارد بشه، ضربه ای هست که استرس می تونه به آدم بزنه.

 

حتی بی خیال ترین آدم ها هم، در برابر بعضی از خبرهای تایید نشده و ترسناک و استرس زا؛ مقاومتشون رو از دست می دهند و به راحتی می شکنند و از پا در می آیند.

 

حال تصور کنید؛ بین مردم ما چه تعداد بیمار قلبی، ناراحتی های روحی و روانی، افسردگی های مضمن و حاد، خانواده های آسیب دیده از طلاق و فقر و ... وجود دارند که یک جملۀ امید بخش و امیدوارکننده، حکم معجزه رو براشون داره!

 

من به هیچ وجه نمی گم؛ خبرهای دروغ پخش کنیم، اما از بزرگ نمایی خبرهای واقعی و راست و حتی تکرار اخبار تایید شده هم، هیچ فایده ای نمی بریم!

 

جز اینکه خودمون و اطرافیانمون که اون ها رو دوست داریم؛ آزرده خاطر شده و در این شرایط خطرناک و حساس و بحرانی؛ مقاومتشون رو در برابر بیماری ها از دست داده و بیمار می شوند و مدتی باید رنج و عذاب رو تحمل کنند.

 

بیایید تا با یک عزم همگانی و ملی، به مبارزه با این ویروس و بیماری؛ هم چنین خبرهای ناامید کننده و تلخ بریم و اخبار خوب و امید بخش رو بارها و بارها تکرار کنیم تا به عزیزانی که دوستشون داریم؛ روحیه بدیم که بتونند در برابر این مسائل و مشکلات تاب بیارند و مقاومت کنند.

 

همه با هم در کنار یکدیگر، برای مبارزه با این ویروس و بیماری؛ تلاش کنیم و یقین داشته باشیم که با همکاری و کمک هم ( #کرونا_را_شکست_می‌دهیم )!

 

عزیزان یادمان باشد: خبرهای خوب را تکرار کنیم و خبرهای بد را یک بار از رسانه ها بشنویم و بس!

۰۸ اسفند ۹۸ ، ۱۷:۲۰ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سعید بیگی

قانون مهم 5 ثانیه

 

سلامی به گرمای دل‌های مهربان شما!

 

در این روز سرد زمستانی می‌خواهم با بیان یک نکتۀ مفید، شما را هم مثل خودم شگفت زده کنم.

 

مغز (ضمیر ناخودآگاه) ما برای این که از ما و زندگی مان حفاظت کند، عادت کرده که هر پنج 5 ثانیه یک بار موقعیتی را که ما در آن قرار داریم، بررسی نماید.

 

اگر در این مدت خطری را متوجه ما ببیند، دستوراتی را برای نجات ما از خطر و فرار از آن موقعیت صادر خواهد کرد.

 

این که مغز ما به فکر حفظ جان و سلامتی ماست، خیلی خوب و عالی است!

 

اما...!

اما بعضی وقت‌ها خیلی هم بد می‌شود!

 

حتما می‌پرسید: «چه وقت‌هایی؟...»

خواهم گفت.

 

مغز ما با استفاده از تجربه‌های چند هزارسالۀ نیاکان‌مان کار می‌کند و هر نوع تغییر در مکان، زمان و شرایط را نوعی تهدید برای سلامتی و جان ما به حساب می‌آورد!

 

یعنی شرایط ناشناخته و زمان و مکان غیر قابل پیش بینی را تهدیدی برای ما محسوب می‌کند و اجازۀ ماندن در آن وضعیت را به ما نمی‌دهد.

 

حال اگر ما آگاهانه بخواهیم، تغییری مثبت و رو به رشد و پیشرفت را در خود و زندگی‌مان ایجاد کنیم؛ طبیعی است که مغز مقاومت می‌کند و آن را برای ما زیانبار می‌داند.

 

نکتۀ جالب اینجاست که مغز فقط وقتی کوتاه می‌آید که در برابر عمل انجام شده قرار بگیرد.

 

در این صورت به شما می‌گوید: «نگران نباش!... هیچ تهدید و مشکلی نیست و همه چیز تحت کنترل ماست!»

 

بعد به دنبال تثبیت موقعیت ما می‌رود و در واقع از کار جدید ما حمایت خواهد کرد.

 

بنابراین باید هنگام اقدام به این نوع کارها و تغییرات، زمان بررسی را از مغزمان بگیریم و خیلی تند و سریع آن کار را آغاز نماییم.

 

یعنی در عرض کمتر از پنج 5 ثانیه، کار جدید را که قبلا از انجام آن واهمه داشتیم ـ البته با بررسی شرایط و امکانات خودمان ـ شروع کنیم تا به هدف مورد نظرمان دست پیدا کنیم.

 

این نکته که به «قانون 5 ثانیه» معروف است، بسیار می‌تواند در زندگی به ما کمک کند.

 

امیدواریم از این قانون بهره‌های لازم را در زندگی خود ببرید و نتیجۀ آن را برای ما و دوستان بنویسید. با سپاس؛ مانا باشید.

 

 

 

۲۳ بهمن ۹۸ ، ۱۴:۰۰ ۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
سعید بیگی

در جستجوی «انسان»...!

 

«دی شیخ با چراغ همی‌گشت گرد شهر

کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست!»

 

 

این شعر زیبا و پر مغز منسوب به «مولانا» است. اصل شعر را می‌توانید در «دیوان شمس» که غزلیات «مولانا» را در آن گردآورده‌اند، ببینید.

 

این بیت به حکیم یونانی «دیوجانس» اشاره می‌کند که در روز روشن چراغ در دست گرفته بود و می‌گفت: «من در جستجوی انسانم!»

 

آنها که او را می‌دیدند، به او می‌خندیدند و مسخره‌اش می‌کردند و می‌گفتند: «بیچاره عقلش را از دست داده و دیوانه شده!...»

 

اما دانایان و عاقلان آن روزگار، درک کرده بودند که این حکیم دانا چه می‌گوید. او کاملا هوشیار و عاقل بود و می‌دانست چه می‌گوید و چه می‌کند.

 

درست مثل دیوانگانی که در تیمارستان بستری و تحت درمان هستند. آنها همۀ مردم، از جمله روان‌پزشکان را دیوانه می‌پندارند!

 

این مسئله مربوط به چند هزار سال پیش است که روابط انسان‌ها ساده‌تر و بهتر بود و به این پیچیدگی امروز نرسیده بود.

 

اوضاع روابط انسانی در دنیای امروز روشن است!

 

با این شرایط؛ اگر ما نیز چراغی در دست بگیریم و به دنبال «انسان» بگردیم؛ آیا کار درستی انجام داده‌ایم؟

 

و دیگر اینکه چند درصد از افراد جامعۀ امروز ما را به جنون و دیوانگی متهم خواهند کرد؟

 

شما چه فکر می‌کنید؟

 

 

 

۰۵ بهمن ۹۸ ، ۱۲:۰۷ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
سعید بیگی

چرا بهتر است یا چگونه؟

 

بعضی از بزرگوارانی که در زمینۀ مسائل و علوم روان شناسی چیزهایی خوانده اند و ادعای دانشمندی می کنند! (خودم را نمی گویم؛ چون هیچ چیزی بلد نیستم!) همیشه این نصیحت ها را برای ما بیان می فرمایند.

 

کدام پند و نصیحت ها؟

الان برایتان می گویم. همین که مثلا به جای اینکه بپرسی (چرا؟) بپرس (چگونه!)

 

من فکر می کنم، بعضی جاها چگونه به جای چرا جواب می دهد؛ اما بعضی جاها نه!

 

در آن صورت باید به دنبال جوابی بگردیم که با این شرایط، حتما جواب درستی نیست و بیشتر نوعی توجیه خواهد بود.

 

مثلا وقتی از چیزی ناراحت می شویم، نپرسیم چرا؟ بپرسیم چگونه از این ناراحتی خلاص شویم و کمتر عذاب بکشیم.

 

اما وقتی کار بالا بگیرد و پای مسائلی به زندگی مان باز شود که نتوان به سادگی از چرایی آن گذشت؛ دیگر نمی توان به سادگی با یک چگونه سر و ته کار را هم آورد.

 

نمی دانم متوجه منظورم می شوید یا نه؟ من نه نظامی هستم، نه سیاست مدارم، نه مسئول کاری و جایی هستم. من فقط یک انسانم که دغدغۀ زندگی خودم، اطرافیان و مردمم را دارم. همین و بس!

 

وقتی می بینم کسی در کنار من آزار می بیند، نمی توانم بی توجه و آرام بنشینم. تا جایی که بتوانم به او کمک می کنم و در ادامه برای گرفتن قانونی حق، همراهیش خواهم کرد.

 

اگر هم نتوانم، نه مثل مادربزرگ ها می نشینم غُر بزنم و نه مثل بعضی ها زبان به دشنام این و آن باز می کنم.

 

خلاصۀ کلام این که اگر مرد میدانی بسم الله! اگر هم نیستی؛ لازم نیست این و آن را به کم کاری و بی توجهی و هزار صفت دیگر متهم کنی.

 

سرت به زندگیت باشد و مزاحم دیگران نشو. اگر بد می گویم بگو! ممکن است مخالف نظر شما باشد، اما بد نیست.

 

برای همۀ شما عزیزان آرزوی شادی، پیروزی، بهروزی و سربلندی دارم. حق نگهدارتان!

 

 

 

۲۳ دی ۹۸ ، ۲۰:۵۷ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سعید بیگی

وقت را غنیمت دان، آن قدر که بتوانی!

 

امروز یکم ژانویۀ سال 2020 میلادی است. سال نو میلادی را به تمام مردم جهان، به ویژه هم وطنان عزیز تبریک می گوییم.

 

ان شاءالله سالی پر از خبرهای خوش و خیر و برکت و سلامتی برای همگان باشد.

 

دیشب بخش‌هایی از فیلم «جیب برها به بهشت نمی‌روند!» را از یکی از شبکه‌های سیما دیدم.

 

تعداد زیادی از هنرپیشه‌های فیلم اکنون در میان ما نیستند و از دنیا رفته‌اند. روحشان شاد!

 

اما منظورم این نبود که فیلم را تبلیغ کنم. منظورم بیان نکته‌ای بود که شاید بتواند تَلَنگُری باشد، برای بعضی از ما آدم‌های پر مَشغَله!

 

بله دوستان؛ ما آن قدر دور و بر خودمان را شلوغ کرده‌ایم و حواسمان به کار گرم است که متوجه نیستیم، چه روزها و چه آدم‌های عزیزی را از دست می‌دهیم!

 

و ناگهان چشم باز می‌کنیم و می‌بینیم که، ای داد! خیلی از اطرافیان و دوستان ما از جمع کم شده‌اند!

 

این غم و غصه جای خودش؛ غم واقعی آنجایی است که میانۀ ما با کسی شِکَرآب شده (به هم خورده) و ناگاه خبردار می‌شویم که فلانی هم رفت!

 

آن وقت یک حسرت دائمی و همیشگی تا پایان عمر برایمان باقی می‌ماند که کاش فلان کار را می‌کردم و یا فلان حرف را می‌زدم و از او دلجویی می‌کردم.

 

تا دیر نشده، بیایید کمی به فکر بیفتیم و دل‌هایی را که رنجانده یا خدای ناکرده سوزانده‌ایم؛ کمی شاد کنیم.

 

به خدا کاری ندارد! فقط باید کمی این غرور لعنتی را کنار بگذاریم.

 

بعدش آن قدر لذت بخش می‌شود که متوجه می‌شویم: بله! ارزشش را داشت!

 

بشتابید که زمان اندک و محدود است! زنده و پاینده باشید. ان شاءالله!

 

۱۱ دی ۹۸ ، ۱۴:۳۷ ۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
سعید بیگی

دوست آن باشد، که گیرد دست دوست

 

از شما می‌پرسم: به چه کسی باید دل ببندیم؟

 

با چه کسی باید ارتباط دوستانه برقرار کنیم که شایستگی داشته باشد و ما نیز شایستۀ دوستی او باشیم؟

 

چه ویژگی‌هایی برای یک دوست و همراه مناسب، لازم و ضروری است؟

 

آیا می‌توانیم به هر کسی که از او خوشمان آمد؛ دلبسته یا وابسته شویم؟

 

آیا هر که از راه رسید و به ما سلام کرد، دوست واقعی ماست؟

 

و ...

 

***

 

دوستان عزیز و همراهان گرامی؛

 

چند روز پیش یک نوجوان باهوش، از من پرسشی داشت که نتوانستم پاسخ درست و روشنی ــ البته در حد فهم او و فرصت موجود ــ به او بدهم.

 

پرسش این بود: چرا ما با هر کسی که می‌خواهیم دوست شویم، بزرگتر‌ها از او ایراد و اشکالی می‌گیرند و ما را از رفت و آمد و دوستی با او نهی می‌کنند؟

 

جالب‌تر این که خانوادۀ همان دوستِ ما هم، او را از دوستی با ما برحذر داشته و نهی می‌کنند!

 

حال تکلیف ما چیست؟

 

شما را به خدا؛ زمان نوجوانی شما هم همین گرفتاری‌ها بود یا نه؟ شاید این مسائل فقط مربوط به روزگار ماست.

 

اگر اینطور است که خوش به حال شما و قدیمی‌ها و وای به حال ما!...

 

***

 

این بحث اختلاف سلیقه و فکر نسل‌ها (سُنّتی و مُدرن) از دیرباز تا کنون بوده است و تا دنیا دنیاست، خواهد بود.

 

من در طول سال‌های تدریس در مدارس مختلف، بارها دانش آموزانی را می‌دیدم که در کنار هم روی یک نیمکت می‌نشستند.

 

هر دوی آنها بسیار خوب، باهوش، مودب، سالم و بدون خطا بودند؛ اما وقتی کنار هم می‌نشستند، هر یک برای دیگری مانند کبریتی بود که او را منفجر می‌کرد و به کارهایی وا می‌داشت که خودش هم باور نمی‌کرد!

 

حال شما بفرمایید که در این باره چه فکری می‌کنید و چه جوابی به این دوست عزیز می‌دهید؟

 

 

 

۲۵ آذر ۹۸ ، ۲۱:۲۷ ۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
سعید بیگی

شعرهای ناب

 

سال‌ها پیش، یکی از دوستان که اشعار ناب زیادی از بَر داشت، در مناسبت‌های ویژه، چند تایی از آنها را می‌خواند و حال دوستان را دگرگون می‌کرد.

 

وقتی حال دوستان خوش می‌شد، از او تشکر می‌کردند و تلاش می‌کردند آن اشعار را به خاطر بسپارند.

 

من امروز چند مورد را که به یاد دارم برایتان می‌نویسم و از شما هم می‌خواهم اگر شعر زیبایی به یاد دارید، در بخش نظرات بنویسید تا ما و دوستان استفاده کنیم.

 

 

 

1ـ اصل شعر ترکی:

«گِئچمَه نامَرد کورپی سیننّن، قُوی آپارسین سِئل سَنی

  یاتما تُولکی کُولگه سیندَه، قُوی یِئسین  اَصلان سَنی»

 

ترجمۀ فارسی: «از پل نامرد نگذر، بگذار سیل تو را ببرد؛ در سایۀ روباه نخواب، بگذار شیر تو را بخورد!»

«شاعر: ...؟»

 

 

 

2ـ «یغما! من و بَخت و شادی و غم، با هم

     کردیم سفر، به مُلک هستی ز عَدَم

 

     از همسفران به نیمه ره، بَخت بخفت

    شادی ره خود گرفت، من ماندم و غم!»

«یغمای جندقی»

 

 

 

3ـ «خوبرویان جهان، رحم ندارد دلشان

باید از جان گذرد، هر که شود عاشقشان

 

روز اول که سِرِشتند، زِ گِل پیکرشان

سنگی اندر گِلِشان بود، همان شد دلشان!»

«شاعر: ...؟»

 

 

 

۱۰ آذر ۹۸ ، ۰۱:۲۰ ۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
سعید بیگی

سلامی گرم به دل‌های غصه‌دار هم‌وطنان عزیز!

 

سلام؛

سلام به آن پدری که از صبح تا شب کار می‌کند تا شکم زن و بچه‌اش را سیر کند، اما آخر کار کم می‌آورد و حتی یارانه و سبد حمایتی و بستۀ معیشتی هم زخم فقر و درد دلش را درمان نمی‌کند و او هم‌چنان شرمندۀ خانواده‌اش می‌ماند!

 

سلام؛

سلام به آن مادری که نمی‌داند برای شام بچه‌هایش چه غذایی بگذارد که تکراری نباشد و مزۀ سیب زمینی ندهد! و کمی به مزۀ گوشت که بچه‌ها از یاد برده‌اند شبیه باشد!

 

سلام؛

سلام به آن کودکی که با لقمۀ نان خالی در جیب، به گوشۀ حیاط مدرسه و خلوت‌ترین نقطه می‌رود تا کسی نفهمد که زیر لقمه‌اش حتی تکه ای پنیر نیست!

 

سلام؛

سلام به آن نوجوانی که با وجود سر و صدای شکم، از جمع بچه‌هایی که به سمت بوفۀ مدرسه می‌روند؛ دور می‌شود و به دوستانش می‌گوید: برای مطلبی نذر کرده‌ام و روزه گرفته‌ام!

 

و ...

 

 

 

و بالاخره سلام؛

سلام به آن مسئولان بی‌انصافی که مدت‌هاست مزۀ گرسنگی را از یاد برده‌اند و بزرگ‌ترین غصۀ آنها، نگه داشتن ماشین سواری‌شان به مدت یک سال تمام و عوض نکردن آن است!

 

منتظر باشید که چوب خدا صدا ندارد و اگر بخورد، دوا ندارد.

۲۸ آبان ۹۸ ، ۱۴:۲۶ ۶ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
سعید بیگی

وقتی باران می‌آید!

 

چند روز پیش برای یک کار بانکی از منزل خارج شدم و قدم‌زنان تا سر خیابان رفتم.

 

هوا ابری بود و حتی نسیم هم نمی‌آمد. کمی که جلوتر رفتم، نم نم باران هم شروع شد.

 

در راه به افرادی برخوردم که از آمدن باران ذوق زده شده بودند و شادی می‌کردند.

 

آنها از پاکی و لطافت هوا می‌گفتند و خدا را شکر می‌کردند و از قدم زدن زیر باران لذت می‌بردند.

 

گروهی دیگر اما، نگران و ناراحت از بارش باران خدا خدا می‌کردند که باران نبارد یا اگر بارید، خیلی زود بند بیاید.

 

همین طور که به حرف‌های آنها فکر می‌کردم، دیدم بعضی در پاسخ شادی یا ناراحتی از آمدن باران، شانه بالا می‌اندازند و برایشان فرقی نمی‌کند.

 

با خودم فکر کردم که اکنون من چه نظری در بارۀ باریدن باران دارم؟

 

دیدم که مثل همیشه از بارش باران شاد می‌شوم و با گروه نخست موافقم.

 

اما از طرفی برای آنها که سرپناه نداشتند یا به دلیل نداشتن عایق مناسب برای بام خانه‌، نگران ورود این مهمان ناخوانده به منزلشان بودند؛ ناراحت شدم و دعا کردم باران نیاید.

 

خداوندا! تنها خودت می‌توانی کاری کنی که باران، برف و سرما نیاید یا اگر آمد، کمتر کسی از آمدنش آسیب ببیند و ناراحت شود.

 

خدایا خودت به بی سرپناهان در این سرما و بارندگی پاییز و زمستان کمک کن!

 

۱۲ آبان ۹۸ ، ۱۸:۲۷ ۳ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
سعید بیگی