سکوتی بهتر از فریاد!

 

بسیاری از ما آن قدر که در بارۀ دیگران حرف می زنیم، از خودمان و در بارۀ خودمان تقریبا چیزی نمی گوییم.

 

حال آنکه بدون شک اطلاعات و دانسته های ما در بارۀ خودمان صدها برابر چیزهایی است که از دیگران می دانیم.

 

یعنی اقیانوسی در برابر قطره ای!

 

و جالب اینجاست که بدون لحظه ای فکر کردن شروع به بیان یک مطلب که در بارۀ فردی شنیده، خوانده یا حتی دیده ایم، می کنیم.

 

اما از گفتن یک بخش کوچک از آن اطلاعات مفید در بارۀ خودمان، که دانستنش سبب بالا رفتن سطح روابط ما با اطرافیان می شود، خودداری می کنیم.

 

مثلا بیان این نکته که از چه رفتارهایی ناراحت می شویم، می تواند دوستان و اطرافیان ما را آگاه کند تا آن برخورد خاص را با ما نداشته باشند.

 

دیگران نیز می توانند، انتظارات کلی خود را در قالب دو یا سه نکته به ما بگویند تا در رفتارهای خود با آنان تجدید نظر کنیم.

 

همچنین با سکوت کردن، در مواقعی که اطلاعات کافی نداریم یا دانسته های ما بر اساس حدس و گمان یا گفته های نااستوار دیگران است، می توانیم به سالم سازی روابط با دیگر افراد جامعه کمک شایانی بنماییم.

 

بیایید از همین امروز این پیام را به دیگران بدهیم که من از اظهار نظر در این مورد خودداری می کنم؛ چون:

 

1.من صاحب نظر و اهل فن این حوزه نیستم.

 

2.حتی اگر صاحب نظر این حوزه باشم، می کوشم قضاوت و سنجش را به افراد داناتر و باسوادتر این حوزه بسپارم تا نتیجۀ بهتری عاید افراد جامعه گردد.

 

3.اطلاعات و دانسته های من در بارۀ این فرد یا این موضوع، علمی و مطمئن نیست.

 

4.رفتار انسانی و منصفانه حکم می کند، در زمینه های غیر تخصصی نظر ندهم و آن را به صاحب نظران واگذار کنم.

 

5.چون بهداشت روانی را عامل مهمی در ارتقا، رشد و پیشرفت سطح روابط اجتماعی می دانم، با سکوت در این زمینه ها به افزایش بهداشت روانی در روابط بین افراد جامعه کمک می کنم.

 

#من_در_این_زمینه_حرفی_ندارم!

#من_دیگر_حرفی_ندارم!

#من_سکوت_می کنم!

 

اگر موافقید کمک کنید یا نظر و پیشنهاد خود را بگویید.

 

۳۰ مهر ۹۸ ، ۰۴:۲۸ ۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
سعید بیگی

هر که دارد هوس کرببلا بسم الله!

 

 

 

این روزها همه جا بوی زیارت گرفته است. بوی حسین (ع) و بوی کربلا و اهل بیت (ع) گرفته است!

 

از سر هر کوچه که می گذری، پسران دختران سینی به دست را می بینی که کاسه های آش نذری پخش می کنند.

 

این آش نذری، آش پشت پای یک مسافر کربلاست!

 

 

زیارت قبول و سفر به سلامت ان شاءالله زائر مزار حسین (ع)!

 

التماس دعا داریم وقتی در بین الحرمین به مرقد عباس ابن علی (ع) نزدیک می شوی!

 

 

آری! دل ها این روزها حال و هوای اربعین گرفته.

 

در دل ما هم اربعینی برپاست به یاد شهیدان کربلای عراق در سال 61 هجری و تمام کربلاهای روی این کرۀ خاکی!

 

 

صدای چاووش دیگر کمتر به گوش می آید:

 

 

اول به مدینه مصطفی را صلوات!

 

دوم به نجف شیر خدا را صلوات!

 

در کرببلا به شمر ملعون لعنت!

 

در طوس غریب الغربا را صلوات!

 

ایوان نجف عجب صفایی دارد!

 

حیدر بنگر چه بارگاهی دارد؟

 

...

 

 

آخر بیشتر آنان که چاووش خوان بودند، رخت از این دنیا کشیده اند یا در گوشه ای به نجوا با دل خویش مشغولند.

 

یادش به خیر! قدیمی ها صفا و صمیمیت بیشتری داشتند و درگیر تعارف و این حرف ها نبودند. خدایشان بیامرزد!

 

 

برای سلامتی زائران عتبات عالیات و تمام زیارتگاه ها اجماعا صلوات!

 

 

هر که دارد هوس کرببلا بسم الله!

 

هر که دارد به سرش شور و نوا بسم الله! 

 

هر که دارد سر همراهی ما بسم الله!

 

 

 

۲۲ مهر ۹۸ ، ۱۸:۳۰ ۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
سعید بیگی

رسیدن به خواسته ها

دوست من سلام

اگر ممکنه به یک پرسش من پاسخ بدید:

 

آیا شما به هر چیزی که تو زندگی خواستید، رسیدید یا نه؟

 

اگر نه، چرا؟

و اگر بله، چطور؟

...

 

***

 

خود من هر وقت که درخواستم باعث زحمت و مزاحمت دیگران نبوده و برای به دست آوردنش، تلاش لازم رو کردم؛ اون رو به دست آوردم.

 

البته یک نکتۀ دیگه اینجا هست که بهش می گن؛ زمان! بله زمان!...

 

یعنی من چیزی رو امروز دوست داشتم که داشته باشم، اما چون تلاشی نکردم و یا اینجا برای کسی زحمت و دردسر درست می‌کرده، نتونستم بهش برسم.

 

اما به محض اینکه اون شرایط تغییر کرده، در اولین فرصت بهش دست پیدا کردم.

 

از قدیم گفتند:

«با خدا باش، پادشاهی کن          بی خدا باش، هر چه خواهی کن!»

 

این شعر واقعا درسته! من و خیلی از شماها با تمام وجودمون درستی پیامش رو درک کردیم و فهمیدیم.

 

وقتی از خدا چیزی می‌خواهی، به شرط این که حقی از کسی ضایع نشه؛ مطمئن باش بهش می‌رسی!

 

و البته باز هم زمان! یعنی در زمان خودش، بهترین زمان ممکن!

 

حتما این بخش رو هم با من موافقید که بعضی چیزها رو وقتی به دست می‌آریم، تازه می‌فهمیم چقدر خوب که جلوتر دستمون نرسید، چون الان بهتر از اون وقته!

 

بعضی‌ها فکر می‌کنند این جمله که «حکمت خدا بوده!...» فقط راه حل آروم شدن بعضی آدم‌هاست که به چیزی که خواستند، نرسیدند!

 

شما چی فکر می‌کنید؟

 

ما به دلیل دانش و تجربۀ ناقص بشری‌مون، دلیل خیلی از چیزها رو توی دنیا نمی‌دونیم.

 

اما چون توهم آگاهی و دانایی داریم، فکر می‌کنیم وقتی چیزی رو نمی‌فهمیم؛ یا نیست یا می‌تونیم هر طور دلمون خواست در باره‌اش حرف بزنیم!

 

و این یک اشتباه بزرگه!

 

دلیل خیلی از اتفاقات و مسائل رو بعد از گذشتن از اون‌ها فهمیدیم و دیدیم که چقدر خوب شد؛ این طور نشد یا خوبه که اون طور شد!

 

و نکتۀ دیگه این که، فرض کنیم جملۀ «حکمت خدا بوده!» فقط برای آرامش دادن به ما باشه؛ مگر بده که آروممون می‌کنه؟

 

اگر ما رو خواب کنه و حرکت رو اَزَمون بگیره؛ بله! بَده! خیلی هم بَده!...

 

اما وقتی فقط کمی از اضطراب و ناراحتی‌مون کم می‌شه و حالمون بهتر می‌شه که دیگه بد نیست!

 

منتظر پیام‌های دوستان عزیزم هستم. اگر صلاح دونستید، نظرتون رو آشکار بگید و اگر نه به طور خصوصی بفرستید. موفق باشید.

۱۰ مهر ۹۸ ، ۱۲:۰۳ ۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
سعید بیگی

گذشته؟ حال؟ آینده؟

 

 

زندگی

آب تنی کردن

در حوضچۀ اکنون است!

«سهراب سپهری»

 

 

غرق شدن در گذشته و رویدادهای خوب و ناخوب آن، تنها ما را زمین‌گیر می‌کند و بس!

 

نباید آن قدر خود را درگیر گذشتۀ خودمان کنیم که از حال امروزمان بی خبر بمانیم.

 

محو شدن در آینده و آرزوهای دور و دراز آن، تنها ما را گرفتار خیال‌پردازی می‌کند و بس!

 

نباید آن قدر خود را درگیر آینده کنیم که از درک حال امروزمان ناتوان شویم.

 

سهراب سپهری در این شعر زیبا ما را به درک اکنون و زمان حال (همان فلسفۀ آن به معنی لحظه) دعوت می‌کند.

 

منظور این نیست که به گذشته نیندیشیم یا برای آینده‌ای بهتر برنامه ریزی و تلاش نکنیم!

 

بلکه منظور این است که دچار افراط و تفریط نشویم؛ «اندازه نگه دار که اندازه نکوست!»

 

«رهرو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود

رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود!»

 

یعنی همان گونه که پیشتر گفتیم، خودمان را در گذشته و آینده غرق و محو نکنیم و در لحظه زندگی کنیم؛ درست مانند کودکان که در لحظه زندگی می‌کنند.

 

با این عبارت زیبا سخن را به پایان می‌بریم.

 

« افسوس بر گذشته و ترس از آینده، دزدان دوقلویی هستند؛ که لذّت زمان حال را از ما می‌دزدند. »

 

نظر شما در این باره چیست؟

 

 

۳۱ شهریور ۹۸ ، ۱۷:۳۲ ۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
سعید بیگی

نظر سنجی

دوستان سلام!

 

امروز چند پرسش از شما عزیزان که وبلاگ مرا می بینید و می خوانید، دارم. لطفا پاسخ خود را در بخش نظرات بنویسید.

 

اگر مایل به انتشار عمومی پاسخ خود نبودید، می توانید نظرتان را به صورت خصوصی ارسال فرمایید.

 

و اما پرسش ها:

 

1. آیا مطالب وبلگ را می پسندید؟     (الف- بله          ب- خیر          ج- تا حدودی)

 

2. محبوب ترین و بهترین مطلب و پُست وبلاگ کدام است؟ (عنوان آن را بنویسید.)

 

3. نامناسب ترین و کم ارزش ترین پُست وبلاگ کدام است؟ (عنوان آن را بنویسید.)

 

4. آیا با ادامۀ کار وبلاگ به همین صورت موافقید؟     (الف- بله          ب- خیر          ج- تا حدودی) 

 

5. اگر برای رشد و ادامۀ بهتر کار وبلاگ پیشنهادی دارید، بفرمایید.

 

* پیشاپیش از تمام دوستانی که لطف می کنند و پیشنهاد‌ها و نظرات‌شان را ــ با نام و نشان یا بی نام و نشان؛ خصوصی یا عمومی ــ برای ما ارسال می کنند، بسیار سپاس گزاریم! شاد و پیروز باشید.

۲۱ شهریور ۹۸ ، ۱۲:۴۶ ۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
سعید بیگی

کتابیار دوست همیشگی کتابخوان‌ها

 

 

 

آیا شما کتابیار را می شناسید؟

 

مدتی پیش در سایت آقای شاهین کلانتری مشغول وبگردی بودم که با این ابزار جالب آشنا شدم.

 

از این ابزار جالبی که معرفی کرده بودند، بسیار خوشم آمد و در باره‌اش در اینترنت تحقیق کردم. بعد به آدرس سایتش رفتم و یک کتابیار سفارش دادم.

 

انتظار زیاد طول نکشید. سه چهار روز بعد کتابیار به دستم رسید. خیلی هیجان زده بودم. از آنچه فکر می‌کردم بهتر، شکیل‌تر و کاربردی‌تر بود.

 

بلافاصله کار را شروع کردم. ابتدای کار، مطالعه با کتابیار کمی فانتزی و سخت به نظر می‌رسید. 

 

اما خیلی زود به آن عادت کردم. کتاب خواندن دیگر سخت نبود و لازم نبود کتاب را در دست بگیری و بخوانی.

 

کتابیار کتاب را برایت نگه می‌داشت، آن هم با هر زاویه‌ای که می‌خواستی.

 

و تو فقط می‌خواندی و می‌خواندی و می‌خواندی!

چه حس ناب قشنگی!

 

امروز از کتابیار هم برای مطالعۀ کتاب استفاده می‌کنم و هم برای نوشتن یادداشت‌هایی که قبلا روی برگه نوشته‌ام.

 

خلاصه این وسیله به من خیلی کمک کرده که بتوانم به کار خواندن و نوشتنم، سرعت بیشتری بدهم.

 

البته به نظرم گاهی موقع کتاب خواندن، باید راحت دراز کشید و کتاب را در دست گرفت و از خواندن آن لذت برد!

 

امیدوارم دوستان با مشاهدۀ سایت کتابیار و بررسی این ابزار جالب و مفید، آن را تهیه کنند و از کار با آن لذّت ببرند.

 

 

۰۹ شهریور ۹۸ ، ۲۲:۰۴ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
سعید بیگی

دعاهای منتخب من

چالش انتخاب دعاهای مورد علاقه؛ پیشنهاد  آقای گوارای  عزیز!

 

هر انسانی که خداباور است؛ یعنی وجود خداوند آفریننده و مدبر امور جهان را باور دارد، قطعا به دنبال راهی برای ارتباط با پروردگار می گردد.

 

در این رهگذر بهترین مناجات ها و دعاها از زبان انسان های برگزیده (پیامبران و امامان علیهم السلام) و بزرگان و صالحانی که معرفت حق را درک کرده اند، صادر می شود.

 

این دعاها چه در لفظ و چه در معنا و مفهوم، بهترین ها هستند و آنچه را در ذهن و در دل داریم، به بهترین شکل و حالت بیان می کنند و خوب است از آنها استفاده کنیم.

 

البته برای ارتباط با خداوند تنها دلی شکسته و حال روحی خوش لازم است و میتوان بدون کلام نیز با او سخن گفت. چرا که از عمق وجودمان باخبر است و درد دلمان را می داند.

 

اما بزرگان فرموده اند: با این که خدا عالم به آشکار و پنهان جهان و دل های ماست؛ کار درست این است که نزد او اعتراف و اقرار به خطاها و گناهان کنیم و خواستۀ دلمان را در محضرش بگوییم.

 

این ارتباط هم حال ما را خوش می کند و هم ما را در رسیدن به خواسته هایمان یاری می رساند.

 

امیدواریم به خواسته های دلتان برسید. با خدا باشید و با خدا بمانید!

 

***

 

* دعاهایی که خیلی دوستشان دارم و گاهی دلم را هوایی کرده اند:

 

1. ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه و قنا عذاب النار.

 

2. الهی وفقنی لما تحب و ترضی.

 

3. لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین (ذکر یونسیه).

 

4. دعای سحر ماه مبارک رمضان.

 

5. دعای جوشن کبیر.

 

6. دعای کمیل.

 

7. دعاهای صحیفۀ سجادیه.

 

8. مناجات های شهید دکتر مصطفی چمران.

۲۹ مرداد ۹۸ ، ۰۷:۳۰ ۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
سعید بیگی

چرا موفق نمی‌شویم؟

آنان که ذهنی نقاد و تیزبین دارند، به سادگی متوجه می‌شوند که بسیاری از مشکلات ما، به دلیل نداشتن اعتماد به نفس و ترس از پذیرش مسئولیت است.

 

ما در پی هدفی هستیم که دیگران در آن نقش داشته باشند.

 

یعنی کسی مسئول باشد تا در صورت عدم تحقق آن خواسته یا هدف؛ کسی باشد که بتوانیم تمام مسئولیت را بر دوش او بیندازیم.

 

و دائم غُر بزنیم و بنالیم که ما هیچکاره‌ایم و شما مسئولید و چرا این طور نشد و چرا آن طور نشد!

 

اگر بخواهیم واقع بین باشیم، باید تمام مسئولیت کارهایمان را بپذیریم و شوربختانه این کار از ما ساخته نیست!

 

معمولا 95 درصد انسان ها تسلیم شرایطی می‌شوند که دیگران برایشان برنامه‌ریزی کرده‌اند و تنها 5 درصد مسئولیت کارهایشان را می‌پذیرند.

 

و درست به همین دلیل است که این حدود 5 درصد از دیگران چند سر و گردن بالاترند.

 

یعنی همان‌هایی که در کسب و کار و زندگی موفق‌تر و پیشروترند، چون خودشان برنامه‌ریزی کرده‌اند.

 

ما هم اگر می‌خواهیم در زندگی پیشرفت کنیم، باید با آگاهی کامل مسئولیت تمام کارهایمان را بپذیریم و برنامه‌ای مطابق با توانایی‌ها و استعدادهایمان طراحی کنیم تا به هدفمان دست یابیم.

۲۲ مرداد ۹۸ ، ۰۰:۲۸ ۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
سعید بیگی

ای قلم سوزلرینده اثر یوخ!...


روزها و شبهای زیادی را سپری کردیم و به انتظار نشستیم تا کسی وارد شود و ما را از این دردسرها، گرفتاری ها و نامهربانی ها نجات دهد و زندگی گرم و پُر از مهر و محبتی را برایمان فراهم کند.


اما چشممان به در خشک شد و آن که باید بیاید، نیامد.


اکنون که به این روزها و شب های گذشته می نگرم، تاسف می خورم که چرا بی حرکت نشسته و فقط به راه خیره شده ایم تا خدا کسی را برای حل مسائل و مشکلاتمان بفرستد!


مگر می شود؟!... و مگر داریم؟!...


از قدیم گفته اند: «از تو حرکت، از خدا برکت!»


«إِنَّ اللهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ: خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملّتی) را تغییر نمی‌دهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند!»


آری! اگر خواهان تغییر در سرنوشت خودمان هستیم، باید ابتدا بپذیریم و باور کنیم که می توانیم با یاری خدا سرنوشت خویش را تغییر دهیم. سپس تلاش کنیم و بی شک شاهد تغییر تمام ابعاد زندگی خویش خواهیم بود.


من این روزها عجیب به این باور رسیده ام که خداوند هرگز عزیز بزرگواری چون امام زمان (ع) را برای نجات مردمی که مانند سنگ بر زمین چسبیده اند و هیچ تکان و جنبشی ندارند، نخواهد فرستاد!


اگر حرکتی و جنبشی بود، شاید تغییری هم ایجاد شود و خداوند کسی را به یاریمان بفرستد.


هر کسی در حد توان خود مسئولیت دارد در جهت آماده کردن شرایط بکوشد تا جامعه ای ایده‌آل و خواستنی داشته باشیم و به پیشواز گل نرگس برویم.


امیدوارم آن روز و روزگار وعده داده شده را دریابیم و درک کنیم. چنین باد!


۱۱ مرداد ۹۸ ، ۱۸:۰۴ ۶ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
سعید بیگی

گلایۀ منصفانه

دیروز به دیدن وبلاگ یکی از دوستان قدیم در سایت بلاگفا رفته بودم. اما دیدم حدود یک ماه قبل از آنجا به بلاگ اسکای کوچ کرده است.


وقتی به آدرس جدیدش رفتم، احوالش را جویا شدم و دیدم هنوز هم مثل همان دوران قدیم با شور و عشق می نویسد.


مرحبا به این همه عشق و شور، جنب و جوش و سر زندگی!


واقعا انرژی گرفتم و خوشحال شدم، از انرژی مثبت فراوانی که در وجودش و در نوشته هایش موج می زد!


اما لحظۀ آخر چشمم به یکی از نوشته هایش افتاد که ناراحتم کرد.


این دوست بلاگفایی قدیم، در نهایت ناراحتی عبارتی را در بارۀ سایت بلاگفا گفته بود که من از او انتظار نداشتم.


هر چند به خاطر آسیب هایی که دیده، به او حق می دهم که از بلاگفا ناراحت و گله مند باشد.


اما به او گفتم: «دوست عزیز من و شما و بسیاری دیگر از دوستان دیگرمان که وبلاگی داشته یا داریم، به سایت بلاگفا مدیونیم.


هر چند بارها وبلاگمان دچار آسیب شد و زحمات چند ماهه و گاه چندساله مان بر باد رفت.


چون ما نوشتن را از سایت هایی مانند پرشین بلاگ و بلاگفا آغاز کردیم ـ اگر امروز خدماتشان آن چنان که باید چنگی به دل نمی زند ـ نباید ارزشی را که در آن دوران برای ما خلق کردند، نادیده بگیریم.»


دوست عزیز من با وجود ناراحتی زیاد، حرف مرا پذیرفت و گفت که آن عبارت را اصلاح می کند.


عزیزان وقتی از گفتار یا رفتار کسی می رنجیم، نباید کل شخصیت و وجود او را سرزنش کنیم.


چه بسا رفتارها یا گفتارهایی نیکو داشته که برای ما و دیگران منشا خیر بوده است.


بلکه بنا به فرمودۀ بزرگان؛ باید همان گفتار و رفتار ناهنجار او را سرزنش کنیم و از همان ویژگی نامناسب او انتقاد کنیم و خود فرد را زیر سوال نبریم!



۳۱ تیر ۹۸ ، ۱۵:۴۵ ۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
سعید بیگی