۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انصاف» ثبت شده است

انصاف کالای کمیاب ارزشمند

 

یکی از فضیلت‌ها و نیکی‌های اخلاقی، انصاف، مروت و جوانمردی است.

 

این صفت از برجسته‌ترین ویژگی‌های انسانی است که ریشه در روح و وجودی پاک دارد و تمام انسان‌ها هنگام تولد ـ چون دیگر ویژگی‌ها ـ آن را به صورت بالقوه در خود و با خود دارند.

 

اما در سال‌های نخستین زندگی و در اثر برخورد و مشاهدۀ رفتار دیگران، کم کم این ویژگی به دلیل کمتر استفاده شدن، خاموش و کمرنگ می‌شود و تاثیرش را در اندیشه، گفتار و رفتار آدمی از دست می‌دهد.

 

این اتفاق برای بسیاری از نیکی‌های اخلاقی، در وجود بیشتر انسان‌ها پیش می‌آید و نتیجه آنکه در جامعه شاهد بی‌اخلاقی‌ها و گاه بداخلاقی‌های افراد، تشکل‌ها، احزاب، گروه‌ها و ... نسبت به هم هستیم.

 

روشن است که عامل اصلی دور شدن از انصاف، غرور و تکبر و زیاده‌خواهی و گاه تمامیت‌خواهی برای خود، اطرافیان، هم‌گروهی‌ها و هم‌حزبی‌هاست!

 

اگر بپذیریم و باور داشته باشیم که تمام مردم جامعه به اندازۀ ما حق دارند از امکانات مهیا شده، استفاده کنند و از آرامش و آسایش بهره‌مند گردند، دیگر اینطور بی‌باکانه به دیگران نمی‌تازیم و در حق آنها ظلم و ستم روا نمی‌داریم.

 

فراموش نکنیم که هر چقدر قدرت و ثروت داشته باشیم، بالاخره روزی باید همه را رها کنیم و برویم و چه خوب است که هنگام بهره‌مندی از نعمت‌های الهی، دیگران را هم در این نعمت‌ها شریک گردانیم و لذت همراهی با مردم را با تمام وجود بچشیم!

 

بیایید بکوشیم؛ وجدانی بیدار و هوشیار داشته باشیم و حق دیگران را محترم بدانیم و بشماریم تا خداوند هم نعمت‌های بی‌شمارش را چون باران بر سر ما بباراند. چنین باد!

 

 

 

۲۹ خرداد ۰۰ ، ۱۳:۴۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید بیگی

سکوتی بهتر از فریاد!

 

بسیاری از ما آن قدر که در بارۀ دیگران حرف می زنیم، از خودمان و در بارۀ خودمان تقریبا چیزی نمی گوییم.

 

حال آنکه بدون شک اطلاعات و دانسته های ما در بارۀ خودمان صدها برابر چیزهایی است که از دیگران می دانیم.

 

یعنی اقیانوسی در برابر قطره ای!

 

و جالب اینجاست که بدون لحظه ای فکر کردن شروع به بیان یک مطلب که در بارۀ فردی شنیده، خوانده یا حتی دیده ایم، می کنیم.

 

اما از گفتن یک بخش کوچک از آن اطلاعات مفید در بارۀ خودمان، که دانستنش سبب بالا رفتن سطح روابط ما با اطرافیان می شود، خودداری می کنیم.

 

مثلا بیان این نکته که از چه رفتارهایی ناراحت می شویم، می تواند دوستان و اطرافیان ما را آگاه کند تا آن برخورد خاص را با ما نداشته باشند.

 

دیگران نیز می توانند، انتظارات کلی خود را در قالب دو یا سه نکته به ما بگویند تا در رفتارهای خود با آنان تجدید نظر کنیم.

 

همچنین با سکوت کردن، در مواقعی که اطلاعات کافی نداریم یا دانسته های ما بر اساس حدس و گمان یا گفته های نااستوار دیگران است، می توانیم به سالم سازی روابط با دیگر افراد جامعه کمک شایانی بنماییم.

 

بیایید از همین امروز این پیام را به دیگران بدهیم که من از اظهار نظر در این مورد خودداری می کنم؛ چون:

 

1.من صاحب نظر و اهل فن این حوزه نیستم.

 

2.حتی اگر صاحب نظر این حوزه باشم، می کوشم قضاوت و سنجش را به افراد داناتر و باسوادتر این حوزه بسپارم تا نتیجۀ بهتری عاید افراد جامعه گردد.

 

3.اطلاعات و دانسته های من در بارۀ این فرد یا این موضوع، علمی و مطمئن نیست.

 

4.رفتار انسانی و منصفانه حکم می کند، در زمینه های غیر تخصصی نظر ندهم و آن را به صاحب نظران واگذار کنم.

 

5.چون بهداشت روانی را عامل مهمی در ارتقا، رشد و پیشرفت سطح روابط اجتماعی می دانم، با سکوت در این زمینه ها به افزایش بهداشت روانی در روابط بین افراد جامعه کمک می کنم.

 

#من_در_این_زمینه_حرفی_ندارم!

#من_دیگر_حرفی_ندارم!

#من_سکوت_می کنم!

 

اگر موافقید کمک کنید یا نظر و پیشنهاد خود را بگویید.

 

۳۰ مهر ۹۸ ، ۰۴:۲۸ ۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
سعید بیگی

گلایۀ منصفانه

دیروز به دیدن وبلاگ یکی از دوستان قدیم در سایت بلاگفا رفته بودم. اما دیدم حدود یک ماه قبل از آنجا به بلاگ اسکای کوچ کرده است.


وقتی به آدرس جدیدش رفتم، احوالش را جویا شدم و دیدم هنوز هم مثل همان دوران قدیم با شور و عشق می نویسد.


مرحبا به این همه عشق و شور، جنب و جوش و سر زندگی!


واقعا انرژی گرفتم و خوشحال شدم، از انرژی مثبت فراوانی که در وجودش و در نوشته هایش موج می زد!


اما لحظۀ آخر چشمم به یکی از نوشته هایش افتاد که ناراحتم کرد.


این دوست بلاگفایی قدیم، در نهایت ناراحتی عبارتی را در بارۀ سایت بلاگفا گفته بود که من از او انتظار نداشتم.


هر چند به خاطر آسیب هایی که دیده، به او حق می دهم که از بلاگفا ناراحت و گله مند باشد.


اما به او گفتم: «دوست عزیز من و شما و بسیاری دیگر از دوستان دیگرمان که وبلاگی داشته یا داریم، به سایت بلاگفا مدیونیم.


هر چند بارها وبلاگمان دچار آسیب شد و زحمات چند ماهه و گاه چندساله مان بر باد رفت.


چون ما نوشتن را از سایت هایی مانند پرشین بلاگ و بلاگفا آغاز کردیم ـ اگر امروز خدماتشان آن چنان که باید چنگی به دل نمی زند ـ نباید ارزشی را که در آن دوران برای ما خلق کردند، نادیده بگیریم.»


دوست عزیز من با وجود ناراحتی زیاد، حرف مرا پذیرفت و گفت که آن عبارت را اصلاح می کند.


عزیزان وقتی از گفتار یا رفتار کسی می رنجیم، نباید کل شخصیت و وجود او را سرزنش کنیم.


چه بسا رفتارها یا گفتارهایی نیکو داشته که برای ما و دیگران منشا خیر بوده است.


بلکه بنا به فرمودۀ بزرگان؛ باید همان گفتار و رفتار ناهنجار او را سرزنش کنیم و از همان ویژگی نامناسب او انتقاد کنیم و خود فرد را زیر سوال نبریم!



۳۱ تیر ۹۸ ، ۱۵:۴۵ ۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
سعید بیگی

یک بام و دو هوا...!


     حتما برای شما هم پیش آمده که دوستان و اطرافیان کاری را برای خودشان درست و برای دیگری (شما) نادرست می دانند! اگر دروغ بگویند، دلیل موجه دارند و با تمام توان از آن کار اشتباهشان دفاع می کنند و خود را در دادگاه وجدان خویش و نیز دادگاه وجدان عمومی جامعه تبرئه می کنند و چه بسا به خود جایزه هم می دهند!

     اما اگر شما این دروغ را حتی در مقیاسی بسیار کوچک تر از آن جناب، بر زبان آورده باشید؛ با نهایت گذشت و مدارا، کمترین مجازاتی که برای این جرم نابخشودنی شما در نظر می گیرند، نفی بلد و اعدام با اعمال شاقّه است!

     آیا ماهیت دروغ با دروغ فرق دارد؟ آیا ایشان به دیگران بیشتر آسیب نرسانده اند؟ پس چرا باید ایشان تشویق و ترغیب شوند و دیگری محکوم و مذموم و معدوم!! به قول معروف: « به ما که رسید، وا رسید؟! »

     اگر کمی در برخوردها و قضاوت هایمان، انصاف به خرج دهیم؛ جای دوری نمی رود! وقتی کاری اشتباه است، هر کسی مرتکب آن شود، خطاکار است و باید به اشتباه خود اعتراف کند و مجازات خود را بپذیرد و کار درست، درست است و هر کسی آن را انجام دهد، باید تشویق شود.

     مشکل درست از جایی شروع می شود که بین افراد فرق می گذارند و تبعیض قائل می شوند. فقر آزار دهنده است، اما فرق کشنده و نابود کننده ی روابط انسانی است! « الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم: حکومت با کفر باقی می ماند، اما با ستم و تبعیض باقی نمی ماند! »


۰۱ مرداد ۹۷ ، ۱۶:۰۰ ۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
سعید بیگی

به کجا چنین شتابان...؟!

     چند روز پیش دوستی مطلبی را برایم در تلگرام فرستاده بود که تنم را لرزاند و مرا به فکر انداخت! مطلب در باره ی بعضی اتفاقات دور از انصافی بود که در سال های اخیر در کشورمان رخ داده اند. 

از جمله ی آن ها: فروش یک بسته نان در برف و یخبندان چند سال پیش گیلان، به مبلغ 20000 تومان - قیمت کانکس پیش از زلزله ی کرمانشاه به مبلغ 2000000 تومان و پس از زلزله به مبلغ 7000000 تومان - کرایه ی تاکسی فرودگاه امام خمینی (ره) تا تهران در برف و یخبندان بهمن ماه 1396 به مبلغ 1000000 تومان! و در ادامه به سونامی شهر فوکوشیمای ژاپن و داوطلب شدن تعدادی پیرمرد برای خنک نگه داشتن راکتور هسته ای تا فرار مردم از شهر و نیز به تاکسی های نیویورک که در هنگام حادثة 11 سپتامبر مردم را رایگان جابجا می کردند.

     همه ی ما در روزهای سخت تر از این رویدادها، شاهد گذشت و فداکاری بسیاری از مردم عزیزمان بوده و هستیم. ناگفته پیداست؛ رفتار یک یا چند تن به هیچ روی نمی تواند، نشان دهنده ی رفتار، فرهنگ و مسئولیت اجتماعی کل جامعه ی ما باشد. هر چند با نمونه های این رفتارهای دور از انصاف و مَنِش ایرانی، بیگانه نیستیم و مثال هایی زنده برای بیان داریم؛ اما روح جمعی حاکم بر روابط مردم ما بسیار انسانی تر و جوانمردانه تر از این هاست و در طول تاریخ این امر ثابت شده است.

     نمونه ی زنده ی این مطلب، ایثار فرزندان ایران زمین در طول هشت سال دفاع جانانه در برابر دشمن تا بن دندان مسلح و حمایت شده از طرف قوی ترین تولید کنندگان انواع سلاح و تجهیزات نظامی جهان است. یا حتی در همان روزهای سخت برف و زلزله کمک های نقدی و غیر نقدی مردم به آسیب دیدگان و نیازمندان، شاهدی درست بر این مدعاست.

     اما اگر از حق نگذریم، حتی یک نمونه از آن رفتارهای دور از انصاف نیز برای مردم و کشور ما زیاد است و نباید پیش بیاید و ما به عنوان هم وطن و هم شهری این عزیزان، باید از عملکرد انان نگران و متاسف باشیم و بکوشیم، تا دیگر شاهد چنین صحنه های دردناک و سخت در سرزمین مان نباشیم! ان شاءالله!

۲۶ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۱:۱۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید بیگی