۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «باران» ثبت شده است

سال 98 تبریک یا تسلیت...؟!



     این روزها و در پی بارش باران های سیل آسای بهاری و بروز آب گرفتگی و جاری شدن سیل در بسیاری از شهرها و روستاها و درگذشت تعدادی از هموطنان عزیزمان در شیراز و دیگر نقاط کشورمان؛ هر فردی که دسترسی به گوشی داشته باشد، به عنوان یک کارشناس به میدان آمده است.


    و چون از شنیدن این خبرهای ناگوار و دیدن صحنه های دردآور گیر افتادن عزیزان هموطن در چنگال سیل و ناتوانی در نجات جان این مسافران بهاری، ناراحت و عصبانی شده، مسئولیت این حوادث تلخ و دردناک را به دوش این و آن می اندازد و می کوشد، برای درد از دست دادن همشهریان و هموطنانش مرهمی بیابد تا قدری دلش آرام گیرد.


   ما هم به آسیب دیدگان و تمام ملت بزرگ ایران تسلیت عرض می کنیم و برای تمام هموطنان آسیب دیده و یا بیننده ی این مناظر حزن انگیز آرزوی صبر و اجر می کنیم.


    هم چنین از عزیزان هموطن خواهش می کنیم، قدری خوددار باشند و هر نوشته، تصویر یا متنی را ـ برای رعایت حال برخی هموطنان ـ بلافاصله و بدون بررسی در شبکه های اجتماعی به اشتراک نگذارند.



     اگر برخی مسئولان در این زمینه کوتاهی کرده اند باید پاسخگو باشند و مجازات شوند، زیرا جان انسان ها قابل معامله و تعارف نیست!


     چه پدران، مادران یا فرزندانی که از یک خانواده در این حوادث فوت شدند و خانواده و فامیلی را داغدار کردند. خداوند درگذشتگان را بیامرزد و به بازماندگان صبر و اجر عنایت فرماید. ان شاءالله!


    اکنون باید از طریق مراجع قانونی و مهم تر از همه، وجدان پاک انسان های بیدار و افکار عمومی جامعه ی بزرگ ایرانیان، از طریق شبکه های اجتماعی خواستار پاسخگویی افراد بی مسئولیت و مقصران این حوادث و مجازات متناسب این افراد باشیم.


     به امید روزی که جان و مال و دارایی های مردم شریف ایران از بی مسئولیتی عده ای به نام مسئول (؟!) در معرض خطر نابودی قرار نگیرد و مسئولان محترم واقعا احساس مسئولیت کنند. چنین باد!


۰۸ فروردين ۹۸ ، ۰۴:۴۱ ۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
سعید بیگی

انسان ستمکار



     دیروز مشغول گشت و گذار و گفتگو با دوستان در تلگرام بودم که مطلبی بسیار ناراحت کننده و دردناک دیدم. در یک کانال تصویر دو پرنده بود که یکی کنار آب نشسته بود و دیگری می خواست پرواز کند و مثل وقتی که ما چتر نداریم و زیر باران یک کیسه ی نایلونی بزرگ روی سر و دوشمان می کشیم، کیسه ای نایلونی تمام سر و گردن حیوان زبان بسته را پوشانده بود!



     اگر کمی و فقط کمی، غرور انسانی را کنار بگذاریم و به فکر محیط زیست و موجودات ساکن در آن باشیم؛ به هیچ روی شاهد این صحنه های دلخراش و دردناک نخواهیم بود. مگر حیوانات چه گناهی دارند که باید به خاطر بی توجهی و بی مسئولیتی بعضی از ما انسان ها، دچار این دردسرها و گرفتاری های وحشتناک شوند و عضوی از بدنشان ناقص شود یا جانشان را از دست بدهند؟



     چقدر خوب است؛ وقتی از منزل خارج می شویم، کوچکترین زباله های تولیدی را در ظروف مخصوص بریزیم و با خود به نزدیکترین سطل زباله بیندازیم و این موجودات زیبا و آفریدگان دوست داشتنی خداوند را بیش از این آزار ندهیم!



     یک لحظه خود را به جای آن پرنده ی بیچاره بگذارید و تصور کنید، چه حالی دارد؟ نفس کشیدن، دیدن، جهت یابی و پرواز برایش دشوار یا غیر ممکن می شود و احیانا جوجه های گرسنه که انتظار پدر یا مادرشان را می کشند؛ این انتظار سخت و طولانی را در ابتدای زندگی باید مدت ها تجربه کنند، البته اگر زنده بمانند!



     فکر می کنم آن ها هم به اندازه ی ما از این زمین، آب، هوا و دیگر نعمت های الهی بهره دارند و باید استفاده کنند و ما حق نداریم، باعث رنج، سختی و گرسنگی این موجودات دوست داشتنی شویم!



     امیدوارم کمی به خود بیاییم و از این پس کمی بیشتر به آن ها توجه کنیم و ارزش فراوان و حیاتی این ذخیره های زیستی را برای نسل آینده و زندگی کره ی خاکی بیشتر بدانیم!




۲۷ مرداد ۹۷ ، ۱۳:۴۰ ۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
سعید بیگی

مَرد (2)

     مرتضی می دونست منظور جبار از مرد شدن چیه. اگه این قدر دلسوزی نمی کرد و مراقب بچه های کوچکتر نبود، بهش مسئولیت می دادند و زحمتش کمتر می شد. 

     اما اصلا دلش نمی خواست این طوری مرد بشه. برای همین سر ظهر که شد، یواشکی بچه ها رو جمع کرد و بهشون گفت: اگه قول بدین دهنتون بسته بمونه، امروز یه ناهار توپ می خوریم. بچه ها قول دادند و با هم به طرف ساندویچی کنار پارک راه افتادند.

*****

     ساندویچی مثل همیشه سر ظهر شلوغ شلوغ بود و جا برای ایستادن هم نبود. برای همین مرتضی رفت داخل و بعد از چند دقیقه بیرون اومد و بچه ها رو با خودش به گوشه ای از پارک برد و در پناه درختان بلند، مشغول خوردن شدند. 

     چون تعدادشون زیاد بود فقط یک شیشه نوشابه خانواده گرفته بودند و به نوبت یک قُلُپ از اون می خوردند. هنوز جشنشون کامل نشده بود که بارون بساطشون رو به هم ریخت. آخه الان چه وقت اومدن بارون بود؟

*****

     بچه ها سریع از جا بلند شدند و اطراف رو نگاه کردند تا سرپناهی برای نجات از بارون پیدا کنند. یک دفعه خشکشون زد! مامور بداخلاق پارک شیلنگ آب رو روی اون ها گرفته بود و خیسشون کرده بود. 

     بچه ها شروع کردند به بد و بیراه گفتن به مامور پارک و فوری از پارک بیرون رفتند. ته مونده ی خیس و وارفته ی ساندویچشون رو هم به دندون کشیدند و به طرف چهار راه حرکت کردند. 

     چهار راه خلوت بود و هر از گاهی چند تا ماشین این ور و اون ور می رفتند. چند نفرشون رفتند و روی چمن های وسط بلوار دراز کشیدند. بقیه هم مشغول کار توی چهار راه شدند.


۲۰ خرداد ۹۷ ، ۰۱:۰۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید بیگی

من نبودم، دستم بود ... !

     خدایی که من و شما را آفریده، خوب می دانسته که ذات ما چگونه است و زمینه ی چه مسائلی در آن به طور بالقوه وجود دارد و در شرایط ویژه و با تلاش و پیگیری ما می تواند به فعلیت برسد و بالفعل شود. 

     بنا بر این در مقررات و قوانینی که برای زندگی ما قرار داده قطعا به این موضوع - یعنی استعداد های بالقوه و توانایی های آماده ی به فعلیت رسیدن ما - توجه داشته و روا نیست؛ ما بدون شناخت و مطالعه ی دقیق و منطقی از نوع بشر و توانایی های او، قواعد و قوانین خدایی را کنار بگذاریم و خود بدون تخصص و مهارت و دانش لازم؛ برای نوع انسان قاعده و قانون وضع کنیم.

     اما اگر احیانا در برخی جوامع، آن هم با شرایط خاص آن جامعه، به جواب و نتیجه ی نسبتا مناسب و البته نه مورد انتظار رسیدیم؛ این نسخه را برای تمامی انسان ها از هر رنگ و نوع و نژاد و شرایط، بپیچیم و انتظار داشته باشیم؛ که آن رهنمودهای انسانی ما بتواند تمامی جوامع بشری را به سرمنزل مقصود برساند.

     پس بهتر است به مشکلاتی که در برخی جوامع بر اثر افراط و تفریط در امری به وجود آمده، دقت کنیم و بعد از بررسی و دقیق موشکافانه ی موضوع تصمیم به ایجاد مقررات ویژه، آن هم با دیدگاه انسان مدارانه و متکی به توانایی های صرفا انسانی نوع بشر داشته باشیم. 

     از این دست تجربه های بی سرانجام کم ندیده ایم و اکنون نیز با بسیاری از آن ها دست به گریبانیم. البته با کمک گرفتن از روش های دقیق علمی و با توجه به ویژگی های فطری بشر و قوانین الهی موجود در جهان پیرامون، می توان به مقرراتی دست یافت و روی آورد، که بشریت را به سرمنزل مقصود رهنمون گردد.

     انسان ذاتا موجودی است، دارای حب ذات و این ویژگی باید در انسان ها وجود داشته باشد؛ تا برای ادامه ی زندگی خود تلاش و کوشش کنند. البته در این جا نیز چون دیگر موارد انسان ها دچار افراط و تفریط شده و با بیان این نکته که به عنوان اشرف مخلوقات پای به این جهان گذاشته اند، دست به تخریب جهان و موجوداتش به سود خود می زنند.

     اما هنگامی که دچار گرفتاری های حاصل از تخریب محیط و موجودات محل زندگی خود می شوند؛ فریاد برآورده و به دنبال مقصری می گردند، تا تمام کم کاری ها و بی توجهی ها را به گردن دیگری انداخته و خود را از به دوش گرفتن مسئولیت این کار و عذاب وجدان رها سازند.

     بارزترین و آشکارترین این مسائل استفاده ی بی رویه و نادرست انسان ها از جنگل، پوشش گیاهی و منابع طبیعی است، که به تخریب پوسته ی خاک و بی ثباتی زمین منجر می شود و با یک باران کوتاه و سریع سیلی راه می افتد، که انسان ها و تمام موجودات اطراف را با هم به کام خود می کشد و از هستی ساقط می کند.

     امیدواریم با احترام به هستی و موجودیت محیط زیست و موجودات ساکن این کره ی خاکی، جلوی این اتفاقات سهمگین و خانمان برانداز را بگیریم و دیگر شاهد از دست رفتن عزیزانی که چشم به راه آمدنشان از سفر هستیم، نباشیم. ان شاءالله!

۰۵ خرداد ۹۷ ، ۲۳:۲۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید بیگی