۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خانه» ثبت شده است

تذکرات مسئولان بهداشتی؛ خوب یا ...؟

 

 

هموطن سلام

 

 

شکی نیست که در این بحران و گرفتاری ویروس کرونا، کسانی باید مرجع آموزش و راهنمایی مردم باشند که در این زمینه دانش و تجربۀ بیشتری دارند.

 

وزارت بهداشت در این زمینه پرچمدار است و باید به تذکرات این عزیزان گوش بدهیم، هر چند ممکن است به نحوه و روش کار آنان انتقاد یا گلایه هایی هم داشته باشیم.

 

***

 

معاون وزیر بهداشت: «در هر 12 دقیقه یک ایرانی بر اثر کرونا جانش را از دست می‌دهد!» 

 

اگر ما این قرنطینۀ خانگی (در خانه ماندن) را جدی بگیریم، تعداد افرادی که در تماس با ناقلان بیماری هستند، کمتر می‌شود و در نتیجه تعداد کمتری از هموطنان‌مان بر اثر کرونا جانشان را از دست خواهند داد!

 

همچنین می‌دانیم که 2% دو درصد از مبتلایان به کرونا جان خود را از دست می‌دهند.

 

اگر در خانه بمانیم و 10000 ده هزار نفر به کرونا مبتلا شوند، 200 دویست نفر از این عزیزان جان خود را از دست می‌دهند.

 

اما اگر خدای ناکرده این قرنطینه را جدی نگیریم و در خانه نمانیم، تعداد افرادی که در تماس با ناقلان بیماری هستند، خیلی زیاد می‌شود و تعداد بیشتری از این هموطنان جانشان را از دست می‌دهند!

 

یعنی اگر در خانه نمانیم و 1000000 یک میلیون نفر به کرونا مبتلا شوند، 20000 بیست هزار نفر از این عزیزان جانشان را از دست خواهند داد.

 

این تعداد جان باختگان، برابر تعداد افرادی است که به گفتۀ مسئولان در حوادث رانندگی در طول یک سال جان خود را از دست می‌دهند.

 

قطعا من یا امثال من که در خانه نمانده‌ایم و کرونا را جدی نگرفته‌ایم ـ دانسته یا نادانسته ـ در مبتلا شدن و جان باختن این هموطنان مقصریم و نقش داریم.

 

بیایید در خانه بمانیم و یادمان باشد اگر ما قوی باشیم؛ ممکن است در بین اعضای خانواده یا بستگان ما افراد ضعیفی باشند که کرونا به آنها رحم نخواهد کرد!

 

هموطن در خانه بمان و همراهیمان کن! تا کرونا را شکست بدهیم. متشکرم.

 

 

۰۷ فروردين ۹۹ ، ۰۰:۱۹ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سعید بیگی

دیدار روزانه هفتگی شد!


     یک روزی ـ حدود سه ماه پیش ـ که حالم اصلا خوب نبود، به وبلاگ نویسی ـ که حدود پنج سالی ازش دور شده بودم ـ رو آوردم. حالم حال کسی بود که مدتی ناچار می شه از خونه ش دور بشه و بعد از مدت ها باز هم برمی گرده به خونه و زندگیش! خدا رو شکر حالم بهتر شد.

     وقتی یکی از دوستان تصمیم می گرفت، از وب دور بشه و پُست آخر رو می نوشت، دلم می گرفت و این حال رو بارها و بارها، در سالیان گذشته هم تجربه کرده بودم. اما بالاخره خیاط هم در کوزه افتاد و قرعه ی فال به نام منِ دیوانه زدند. بنا به دلایلی؛ لازم شده کمی دور از وب باشم و به کارهای دیگه برسم تا فرصتی پیش بیاد و بتونم دوباره برگردم.

     اگر در طول این مدت با کسی برخوردی کردم یا حرفی زدم و مطلبی نوشتم که ناراحت شُدید، ازتون عذرخواهی می کنم و امیدوارم به بزرگی خودتون ببخشید. دوستان عزیز و محترم؛ فعلا ـ اگر مشکلی پیش نیاد ـ هفته ای یک بار سعی می کنم، برگردم و سری بزنم و ان شاءالله پس از مساعد شدن شرایط؛ برمی گردم و کار رو ادامه می دم. امیدوارم ما و وبلاگمون رو تنها نگذارید! آرزو می کنم، به آرزوهاتون برسید و هر چی دلتون می خواد، خدا بهتون عنایت کنه. حق یار و یاور و نگهدارتون!


۰۱ شهریور ۹۷ ، ۰۱:۴۰ ۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
سعید بیگی

پند بزرگان


     یکی از بستگان ما روانشاد « سرهنگ مصطفی عباسی » هنگامی که پسرش عازم خارج از کشور بوده، این شعر را سروده و به او می دهد تا به عنوان یادگار با خود ببرد و سفارش می کند که: « این شعر همیشه جلوی چشمت باشد تا وقتی از خانه و خانواده دور هستی، آنان را به یاد داشته باشی و زیاد احساس دلتنگی نکنی! » و پسر هم بنا بر سفارش پدر این پندنامه را تا امروز به یادگار نگاه داشته است.

     زنده یاد عباسی، اهل مطالعه بوده و کتابخوانی اندیشمند به شمار می رفتند و علاقه ی ویژه ای به حکیم فرزانه ی توس « ابوالقاسم فردوسی » و شاهکار ارزشمندشان « شاهنامه » داشتند و پندنامه ی مزبور را نیز بر همان وزن ابیات شاهنامه سروده اند. ایشان چند سال پیش که میهمان ما بودند، این شعر را با خط خود نوشتند و به ما هدیه کردند و بنده اجازه ی نشر آن را نیز از ایشان گرفتم. روحشان شاد و یادشان گرامی باد.




۲۳ مرداد ۹۷ ، ۱۰:۰۰ ۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۱
سعید بیگی

ثروت ِ خوب یا بد؟!


     همگی ما از دوران کودکی تا به امروز شنیده و خوانده ایم که به جای دل بستن به دنیا و نعمت هایش، باید به فکر آخرت و بنای خانه ای آباد در آنجا باشیم، زیرا این دنیا مانند کاروانسرایی است که ما چون مسافری چند روز در آن مهمانیم و خانه ی ابدی ما در آخرت است و به زودی به آن سو حرکت خواهیم کرد.

     اما در آموزه های دینی ما و گفتار و کردار بزرگان دین، از دنیا به تنهایی بدگویی نشده است؛ بلکه « دل بستن به دنیا و آلوده شدن به آن » است که نهی شده است. یعنی دنیا نباید معشوقه ی ما باشد و بس! اما اگر از دنیا و نعمت هایش استفاده کنیم تا زندگی راحتی داشته باشیم، هیچ مشکلی پیش نمی آید.

     یعنی اگر دنیا در دستان ما باشد و در دل ما جایی نداشته باشد، می توانیم از آن برای بهبود زندگی دنیایی خود و دیگران بهره ببریم و خانه ی آخرت خود را نیز آباد کنیم و توشه ای پربار برای این سفر آماده کنیم.

     نگاهی به زندگی بزرگان دین و ائمه ی معصومین (ع) نشان می دهد که آن ها با تلاش زندگی راحتی برای خانواده ی خود فراهم کرده بودند و البته دیگران نیز از بذل و بخشش فراوان ایشان بهره ها می بردند. امام علی (ع) بارها نخلستان های بزرگی احداث کرد و به محض به بار نشستن، آن را وقف فقرا و یتیمان نمود.

     این نکات و آموزه ها نشانگر آن است که دنیا به منزله ی مرکز تدارکات و پشتیبانی است و ما باید بکوشیم توشه ای شایسته برای سفر ابدی خود آماده کنیم و ناگفته پیداست که انسان مسافر در کاروانسرا نیز به امکانات فراوانی برای خوراک، پوشاک، مسکن و ... نیاز دارد. اما مسئله ی مهم آن است که در دنیا و نعمت هایش نباید غرق شد و از آخرت غافل ماند و یادمان باشد که راه آخرت از دنیا می گذرد.

۲۲ مرداد ۹۷ ، ۱۰:۰۰ ۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
سعید بیگی

همسایه ی خوب

     هنوز چشمام گرم نشده بود که با صدای وحشتناکی از جا پریدم و دور و برم رو نگاه کردم. بعد از خوردن صبحانه گفتم، چند دقیقه دراز بکشم. تازه چرتم برده بود که این صدای لعنتی...! منو از خواب پروند. سریع لباس پوشیدم و به کوچه رفتم. همه ی همسایه ها ریخته بودند بیرون!

     همه ایستاده بودند و با هم حرف می زدند و به یک طرف نگاه می کردند. من هم رفتم و اون قسمت رو نگاه کردم. همسایه ی محترمی که تازه تکه زمینی، رو به روی خونه ی ما خریده بود و می خواست خونه بسازه؛ ساعت هفت صبح داشت، تیرآهن خالی می کرد...!!

     وقتی همسایه ی جدید همه رو کنار هم دید، بی صدا سرش رو انداخت پایین و رفت توی ماشینش نشست. ما هم بی صدا برگشتیم خونه هامون. لابد خجالت کشیده بود و لازم نبود ما شکایت یا اعتراضی بکنیم.


***


     چند سال بعد ما تکه زمینی رو که کنار خونه مون بود، خریدیم و مشغول بنایی شدیم. یک روز عصر همین که از سر کار اومدم، از سر کوچه دیدم چند نفر جلوی خونه مون جمع شدند. نگران شدم و سریع خودم رو رسوندم و دیدم همون همسایه ی محترم از این که دو سه تا آجر رو بچه ها توی کوچه پخش و پلا کردند، نارحت شده و داره داد و فریاد می کنه!

     رفتم جلو و بعد از سلام و احوالپرسی با جمع، با همون لباس مرتب، آجرها رو جمع کردم و ریختم زیر دیوارمون. بعد کنار ایستادم و حضرت والا ماشینشون رو بردند داخل حیاط مبارک! من حق رو به همسایه مون دادم.


حال قضاوت با شما که رفتار ما درست بود یا رفتار آن همسایه ی محترم ...؟!


۲۶ تیر ۹۷ ، ۲۰:۵۳ ۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
سعید بیگی