۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شایسته» ثبت شده است

دوست آن باشد، که گیرد دست دوست

 

از شما می‌پرسم: به چه کسی باید دل ببندیم؟

 

با چه کسی باید ارتباط دوستانه برقرار کنیم که شایستگی داشته باشد و ما نیز شایستۀ دوستی او باشیم؟

 

چه ویژگی‌هایی برای یک دوست و همراه مناسب، لازم و ضروری است؟

 

آیا می‌توانیم به هر کسی که از او خوشمان آمد؛ دلبسته یا وابسته شویم؟

 

آیا هر که از راه رسید و به ما سلام کرد، دوست واقعی ماست؟

 

و ...

 

***

 

دوستان عزیز و همراهان گرامی؛

 

چند روز پیش یک نوجوان باهوش، از من پرسشی داشت که نتوانستم پاسخ درست و روشنی ــ البته در حد فهم او و فرصت موجود ــ به او بدهم.

 

پرسش این بود: چرا ما با هر کسی که می‌خواهیم دوست شویم، بزرگتر‌ها از او ایراد و اشکالی می‌گیرند و ما را از رفت و آمد و دوستی با او نهی می‌کنند؟

 

جالب‌تر این که خانوادۀ همان دوستِ ما هم، او را از دوستی با ما برحذر داشته و نهی می‌کنند!

 

حال تکلیف ما چیست؟

 

شما را به خدا؛ زمان نوجوانی شما هم همین گرفتاری‌ها بود یا نه؟ شاید این مسائل فقط مربوط به روزگار ماست.

 

اگر اینطور است که خوش به حال شما و قدیمی‌ها و وای به حال ما!...

 

***

 

این بحث اختلاف سلیقه و فکر نسل‌ها (سُنّتی و مُدرن) از دیرباز تا کنون بوده است و تا دنیا دنیاست، خواهد بود.

 

من در طول سال‌های تدریس در مدارس مختلف، بارها دانش آموزانی را می‌دیدم که در کنار هم روی یک نیمکت می‌نشستند.

 

هر دوی آنها بسیار خوب، باهوش، مودب، سالم و بدون خطا بودند؛ اما وقتی کنار هم می‌نشستند، هر یک برای دیگری مانند کبریتی بود که او را منفجر می‌کرد و به کارهایی وا می‌داشت که خودش هم باور نمی‌کرد!

 

حال شما بفرمایید که در این باره چه فکری می‌کنید و چه جوابی به این دوست عزیز می‌دهید؟

 

 

 

۲۵ آذر ۹۸ ، ۲۱:۲۷ ۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
سعید بیگی

تن آدمی شریف است به جان آدمیت ... !

     چندی پیش مسافر تاکسی شدم برای رفتن به گوشه ای از این شهر بی در و پیکر! در میانه ی راه مادربزرگی دست بلند کرد و راننده ی میانسال، ماشین را نگه داشت. مادربزرگ با کمک مسافر عقبی سوار شد و ماشین به راه افتاد.
     هنوز دویست قدم نرفته بودیم که مادربزرگ با دعا به جان راننده اعلام کرد که می خواهد پیاده شود. راننده ماشین را با کمی غُرغُر نگه داشت و مادربزرگ باز هم با کمک مسافر عقبی به کُندی و با آرامش پیاده شد، در حالی که هنوز به دعاگویی مشغول بود. بعد تا کنار خیابان عقب عقب رفت و لب جدول نشست تا نفسی تازه کند.
     راننده ی عصبانی ترمز دستی را با صدایی وحشتناک کشید و از ماشین پیاده شد. سپس به مجادله با مادربزرگ مشغول شد و ابدا توجهی به خواهش های او و پادرمیانی ما و دیگر مسافران نکرد. مادربزرگ که پولی همراه نداشت، از او خواست گذشت کُنَد و او را در برابر مسافران و رهگذران شرمنده نسازد. اما راننده گوشش بدهکار این حرف ها نبود و ساز خودش را می زد.
     بالاخره با اصرار فراوان راننده راضی به حرکت شد و با عباراتی نه چندان زیبا، مادربزرگ بیچاره را آباد کرد. مبلغ کرایه آن قدر ناچیز بود که همه از برخورد راننده با پیرزن بیچاره تعجب کردند.
     این گونه برخوردها حتی اگر یک در میلیون باشد، باز هم برای مردم ما و جامعه ی ما نازیباست و ناشایسته! امیدواریم کمتر شاهد این صحنه ها باشیم.
۰۲ خرداد ۹۷ ، ۱۸:۳۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید بیگی