چند روز پیش برای یک کار بانکی از منزل خارج شدم و قدمزنان تا سر خیابان رفتم.
هوا ابری بود و حتی نسیم هم نمیآمد. کمی که جلوتر رفتم، نم نم باران هم شروع شد.
در راه به افرادی برخوردم که از آمدن باران ذوق زده شده بودند و شادی میکردند.
آنها از پاکی و لطافت هوا میگفتند و خدا را شکر میکردند و از قدم زدن زیر باران لذت میبردند.
گروهی دیگر اما، نگران و ناراحت از بارش باران خدا خدا میکردند که باران نبارد یا اگر بارید، خیلی زود بند بیاید.
همین طور که به حرفهای آنها فکر میکردم، دیدم بعضی در پاسخ شادی یا ناراحتی از آمدن باران، شانه بالا میاندازند و برایشان فرقی نمیکند.
با خودم فکر کردم که اکنون من چه نظری در بارۀ باریدن باران دارم؟
دیدم که مثل همیشه از بارش باران شاد میشوم و با گروه نخست موافقم.
اما از طرفی برای آنها که سرپناه نداشتند یا به دلیل نداشتن عایق مناسب برای بام خانه، نگران ورود این مهمان ناخوانده به منزلشان بودند؛ ناراحت شدم و دعا کردم باران نیاید.
خداوندا! تنها خودت میتوانی کاری کنی که باران، برف و سرما نیاید یا اگر آمد، کمتر کسی از آمدنش آسیب ببیند و ناراحت شود.
خدایا خودت به بی سرپناهان در این سرما و بارندگی پاییز و زمستان کمک کن!
آمـــــیــــن ...