۱۰ مطلب با موضوع «انسانی» ثبت شده است

بانوان نیکوکار

 

... همین‌طور که داخل ماشین منتظر نشسته بودم تا همکارم خریدش را انجام دهد و بیاید، ناگهان چشمم به زنی حدودا چهل ساله افتاد که زیر لب با خودش حرف می زد و در حالی که مشت‌هایش را در هوا تکان می‌داد، به طرف داروخانه می‌رفت.

همکارم که از خرید آمد، راه افتادیم. هنوز صد قدم نرفته بودیم که همان خانم را دیدیم. 

کنار خیابان ایستاده بودو دست بلند کرد. دخترکی دستش را گرفته بود و هر دو ماسک زده و دستکش به دست داشتند.

همکارم اشاره کرد که برویم و سوارشان نکنیم.

اما من گفتم: ما که ماسک زده‌ایم و آنها هم ماسک دارند و چون تابستان است، شیشه ها را کامل پایین می دهیم و ان شاءالله خطر کرونا تهدیدمان نمی‌کند.

سرعتم را کم کردم و کنار خیابان ایستادم. اول دخترک سوار شد و بعد مادرش. سلام کردند و راه افتادیم.

کمی که جلوتر رفتیم، گوشی خانم زنگ خورد و آهسته مشغول صحبت شد.

جالب بود. یک کوچه بالاتر از خانۀ ما پیاده شدند و خواستند کرایه بدهند که من نگرفتم. تشکر کردند و رفتند.

وقتی ماجرای خانم و دخترش را برای همسرم تعریف کردم، گفت که آنها را می‌شناسد.

خانم از همسر معتادش جدا شده و در یک بُرج مسکونی، کار خدماتی انجام می‌دهد و دو دختر دارد. دختر بزرگش ازدواج کرده و دختر کوچکش کلاس سوم دبستان است.

خانم محترمی است و چندین خواستگار دارد، اما به همه جواب رد داده تا دخترش را به آرزوهایش برساند.

***

تا اینجای ماجرا در جامعۀ ما نظایر فراوان دارد، اما نکتۀ جالب از اینجا به بعد داستان است.

عده ای از خانم‌های محل به طور خودجوش کنار هم جمع شده‌اند و ماهانه مبالغی را در یک صندوق پس انداز می‌کنند.

بخشی از آن را در بانک سپرده‌گذاری کرده‌اند تا سودش را بگیرند و به سرمایۀ اصلی اضافه کنند و بخشی را هر ماه به چند خانوادۀ داخل محل کمک می‌کنند.

ظاهرا تشکیلات منظم و مرتبی دارند و حساب و کتابشان هم دقیق است. این مجموعۀ بانوان نیکوکار هیچ اسمی ندارد و هیچ جا هم ثبت نشده است.

کمک ها را تنها از خانم‌هایی که سال‌هاست همدیگر را می‌شناسند، می‌گیرند و به کسانی که حداقل سه سال در این محل ساکنند، کمک می‌کنند.

ظاهرا جهیزیۀ دخترِ این خانم را هم، همان بانوان نیکوکار تهیه و هدیه کرده‌اند و هنوز هم هوای خانوادۀ آنها را دارند.

در دلم به این بانوان فداکار و انسان، هزاران آفرین گفتم و برایشان آرزوی موفقیت کردم.

اگر بخواهیم؛ بدون تشکیلات سازمانی و اسم و رسم هم، می توانیم به دوستان،آشنایان و اطرافیان نیازمند خود کمک کنیم.

در این صورت ــ وقتی هر کسی به اطرافیان نیازمند خود برسد ــ دیگر فقیر و نیازمندی باقی نخواهد ماند که برای رفع نیازهای ضروری خود دست به کارهایی بزند که یا بسیار سخت است یا در شانش نیست!

هرچند نهادهای مسئول بسیاری هستند که وظیفۀ آنها حمایت از این خانواده‌های آسیب دیده است، اما این چیزی از مسئولیت اجتماعی ما به عنوان یک انسان کم نمی‌کند.

از طرفی ارگان‌ها و نهادهای دولتی باید وظایف خود را به بهترین شکل ممکن انجام دهند تا حتی یک هموطن، گرفتار و نگران آیندۀ زندگی خود و خانواده‌اش نباشد!

۳۱ شهریور ۹۹ ، ۱۵:۳۹ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سعید بیگی

گلایه از صدا و سیما

 

گلایه‌ای محترمانه از مسئولان صدا و سیمای ملی

 

حتما شما هم بعضی برنامه‌های صدا و سیمای ملی را مشاهده کرده‌اید.

 

بگذریم که بسیاری از آنها فقط اشک آدم را در می‌آورند و داغ دل آدم را تازه می‌کنند.

 

اما در شبکۀ نسیم گاهی بخش‌هایی از فیلم‌های جالب پخش می‌شود که با وجود کوتاه بودن، ارزش تماشا را دارد.

 

چون آدم را وامی‌دارد برود و آن فیلم را پیدا و تهیه کند و ببیند و لذت ببرد!

 

بعضی برنامه‌های این شبکه هم به منظور سرگرم کردن مردم و آوردن شادی به خانه‌های مخاطبان ساخته می‌شوند.

 

حال کاری به اینکه در این زمینه موفق عمل می‌کنند یا نه، نداریم.

 

در بین این برنامه‌های به اصطلاح شادی آور، یک برنامۀ جالب (...!!؟) وجود دارد به نام:

 

(ویتامین خ) (...!!؟)؛ یعنی ویتامین خنده!

 

رفتار و عملکرد و اجرای لوس مجریان این برنامه از ابتدا تا امروز، حال آدم را بد می‌کند و حالت توقع به آدم دست می‌دهد!

 

اما اگر بشود کلیت برنامه را تحمل کرد، از یک بخش اصلا و ابدا نمی‌توان گذشت!!

 

آن هم بخشی است که یک مجری که خود را انیشتن زمانه می‌پندارد، به میان مردم جامعه می‌رود و افراد ساده لوح و کم سوادی را انتخاب می‌کند.

 

سپس با آنها مصاحبه‌های ظاهرا علمی و البته در واقع سرکاری انجام می‌دهد و در پایان هم می‌گوید ما با شما شوخی کردیم!

 

و در ادامه از آنان می‌پرسد: آیا اجازه می‌دهید که این مصاحبۀ ما با شما پخش شود؟

 

فرد بینوا که از جلوی دوربین قرار گرفتن استرس دارد و می‌خواهد هر چه زودتر از این مهلکه در برود، می‌گوید: بله!

 

این در حالی است که حتی یک جمله از مطالبی را که گفته است، به یاد نمی‌آورد و درک درستی از بلایی که این گروه برنامه ساز به اصطلاح محترم (!!؟) بر سرش آورده‌اند، ندارد!

 

آیا شایسته است که اینطور افراد ساده‌ای را که آزارشان به هیچ موجودی نرسیده است، اذیت کنیم و آنها را در برابر چشم میلیون‌ها بیننده که تعدادی از آنها اقوام و بستگان آن فرد هستند، مسخره کنیم؟

 

ظاهرا آقایان مسئول صدا و سیما در غیاب برنامه سازان قوی و توانمند، با کمک جستن از این بچه‌های ناتوانمند، قصد پر کردن ساعات پخش را با هر ترفند و به هر قیمتی دارند.

 

امیدواریم حضرات بیشتر دقت کنند و برای مردم ـ که در حقیقت ولی نعمتان آنهایند ـ بیش از اینها ارزش و احترام قائل شوند.

 

 

 

 

۱۹ تیر ۹۹ ، ۱۷:۱۱ ۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
سعید بیگی

وقت را غنیمت دان، آن قدر که بتوانی!

 

امروز یکم ژانویۀ سال 2020 میلادی است. سال نو میلادی را به تمام مردم جهان، به ویژه هم وطنان عزیز تبریک می گوییم.

 

ان شاءالله سالی پر از خبرهای خوش و خیر و برکت و سلامتی برای همگان باشد.

 

دیشب بخش‌هایی از فیلم «جیب برها به بهشت نمی‌روند!» را از یکی از شبکه‌های سیما دیدم.

 

تعداد زیادی از هنرپیشه‌های فیلم اکنون در میان ما نیستند و از دنیا رفته‌اند. روحشان شاد!

 

اما منظورم این نبود که فیلم را تبلیغ کنم. منظورم بیان نکته‌ای بود که شاید بتواند تَلَنگُری باشد، برای بعضی از ما آدم‌های پر مَشغَله!

 

بله دوستان؛ ما آن قدر دور و بر خودمان را شلوغ کرده‌ایم و حواسمان به کار گرم است که متوجه نیستیم، چه روزها و چه آدم‌های عزیزی را از دست می‌دهیم!

 

و ناگهان چشم باز می‌کنیم و می‌بینیم که، ای داد! خیلی از اطرافیان و دوستان ما از جمع کم شده‌اند!

 

این غم و غصه جای خودش؛ غم واقعی آنجایی است که میانۀ ما با کسی شِکَرآب شده (به هم خورده) و ناگاه خبردار می‌شویم که فلانی هم رفت!

 

آن وقت یک حسرت دائمی و همیشگی تا پایان عمر برایمان باقی می‌ماند که کاش فلان کار را می‌کردم و یا فلان حرف را می‌زدم و از او دلجویی می‌کردم.

 

تا دیر نشده، بیایید کمی به فکر بیفتیم و دل‌هایی را که رنجانده یا خدای ناکرده سوزانده‌ایم؛ کمی شاد کنیم.

 

به خدا کاری ندارد! فقط باید کمی این غرور لعنتی را کنار بگذاریم.

 

بعدش آن قدر لذت بخش می‌شود که متوجه می‌شویم: بله! ارزشش را داشت!

 

بشتابید که زمان اندک و محدود است! زنده و پاینده باشید. ان شاءالله!

 

۱۱ دی ۹۸ ، ۱۴:۳۷ ۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
سعید بیگی

وقتی باران می‌آید!

 

چند روز پیش برای یک کار بانکی از منزل خارج شدم و قدم‌زنان تا سر خیابان رفتم.

 

هوا ابری بود و حتی نسیم هم نمی‌آمد. کمی که جلوتر رفتم، نم نم باران هم شروع شد.

 

در راه به افرادی برخوردم که از آمدن باران ذوق زده شده بودند و شادی می‌کردند.

 

آنها از پاکی و لطافت هوا می‌گفتند و خدا را شکر می‌کردند و از قدم زدن زیر باران لذت می‌بردند.

 

گروهی دیگر اما، نگران و ناراحت از بارش باران خدا خدا می‌کردند که باران نبارد یا اگر بارید، خیلی زود بند بیاید.

 

همین طور که به حرف‌های آنها فکر می‌کردم، دیدم بعضی در پاسخ شادی یا ناراحتی از آمدن باران، شانه بالا می‌اندازند و برایشان فرقی نمی‌کند.

 

با خودم فکر کردم که اکنون من چه نظری در بارۀ باریدن باران دارم؟

 

دیدم که مثل همیشه از بارش باران شاد می‌شوم و با گروه نخست موافقم.

 

اما از طرفی برای آنها که سرپناه نداشتند یا به دلیل نداشتن عایق مناسب برای بام خانه‌، نگران ورود این مهمان ناخوانده به منزلشان بودند؛ ناراحت شدم و دعا کردم باران نیاید.

 

خداوندا! تنها خودت می‌توانی کاری کنی که باران، برف و سرما نیاید یا اگر آمد، کمتر کسی از آمدنش آسیب ببیند و ناراحت شود.

 

خدایا خودت به بی سرپناهان در این سرما و بارندگی پاییز و زمستان کمک کن!

 

۱۲ آبان ۹۸ ، ۱۸:۲۷ ۳ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
سعید بیگی

نیکی به خلق خدای

« کسی نیک بیند به هر دو سرای

که نیکی رساند به خلق خدای! »

                                                                        «سعدی شیرازی»

 

وقتی ما پا به صحنۀ گیتی نهادیم و هستی یافتیم، امکانات و نعمت‌های فراوانی در اختیار مان قرار گرفت که از پیشینیان به ما رسیده بود.

این امکانات مفید و لازم برای زندگی ما را، تلاش‌های آنان مهیا کرده بود.

گرچه آنها می‌دانستند که عمرشان به بهره برداری از این حاصل دسترنج‌شان نخواهد رسید؛ اما دست از کار نکشیدند.

شاید رمز برکت و خیری که در زندگی قدیمی‌ها بسیار دیده می‌شد و به ندرت کسی از آن محروم بود، همین نکته باشد.

اما امروز ماجرا برعکس شده است؛ یعنی بسیاری از ما نعمت خیر و برکت را در زندگی از دست داده‌ایم.

و تنها عدۀ کمی از این نعمت ارزشمند بهره مند هستند.

 

 

 

***

 

 

 

پدران و مادران ما ـ که یاد و نامشان گرامی باد ـ فقط برای تامین هزینه‌های زندگی خود و خانوادۀ خویش کار و تلاش نمی‌کردند. بلکه .....

 
* علاقه مندان می توانند ادامۀ مطلب را در سایت (دبیر فارسی dabirefarsi.com) به همراه دَه‌ها مطلب دیگر بخوانند.
 
 
 
۳۰ خرداد ۹۸ ، ۱۹:۴۴ ۶ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰
سعید بیگی

انسان ستمکار



     دیروز مشغول گشت و گذار و گفتگو با دوستان در تلگرام بودم که مطلبی بسیار ناراحت کننده و دردناک دیدم. در یک کانال تصویر دو پرنده بود که یکی کنار آب نشسته بود و دیگری می خواست پرواز کند و مثل وقتی که ما چتر نداریم و زیر باران یک کیسه ی نایلونی بزرگ روی سر و دوشمان می کشیم، کیسه ای نایلونی تمام سر و گردن حیوان زبان بسته را پوشانده بود!



     اگر کمی و فقط کمی، غرور انسانی را کنار بگذاریم و به فکر محیط زیست و موجودات ساکن در آن باشیم؛ به هیچ روی شاهد این صحنه های دلخراش و دردناک نخواهیم بود. مگر حیوانات چه گناهی دارند که باید به خاطر بی توجهی و بی مسئولیتی بعضی از ما انسان ها، دچار این دردسرها و گرفتاری های وحشتناک شوند و عضوی از بدنشان ناقص شود یا جانشان را از دست بدهند؟



     چقدر خوب است؛ وقتی از منزل خارج می شویم، کوچکترین زباله های تولیدی را در ظروف مخصوص بریزیم و با خود به نزدیکترین سطل زباله بیندازیم و این موجودات زیبا و آفریدگان دوست داشتنی خداوند را بیش از این آزار ندهیم!



     یک لحظه خود را به جای آن پرنده ی بیچاره بگذارید و تصور کنید، چه حالی دارد؟ نفس کشیدن، دیدن، جهت یابی و پرواز برایش دشوار یا غیر ممکن می شود و احیانا جوجه های گرسنه که انتظار پدر یا مادرشان را می کشند؛ این انتظار سخت و طولانی را در ابتدای زندگی باید مدت ها تجربه کنند، البته اگر زنده بمانند!



     فکر می کنم آن ها هم به اندازه ی ما از این زمین، آب، هوا و دیگر نعمت های الهی بهره دارند و باید استفاده کنند و ما حق نداریم، باعث رنج، سختی و گرسنگی این موجودات دوست داشتنی شویم!



     امیدوارم کمی به خود بیاییم و از این پس کمی بیشتر به آن ها توجه کنیم و ارزش فراوان و حیاتی این ذخیره های زیستی را برای نسل آینده و زندگی کره ی خاکی بیشتر بدانیم!




۲۷ مرداد ۹۷ ، ۱۳:۴۰ ۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
سعید بیگی

محبت حقیقی ... !


محبت به دیگران چند نوع است:


     1. بدون این که به دیگری محبت کنی، از دیگران توقع داری به تو محبت کنند و آن؛ محبت افراد خودپسند و متکبر است که محبت دیگران به خود را وظیفه ی آنان می داند.

     2. به دیگری محبت می کنی و انتظار داری، دیگری هم در عوض به تو محبت کند و آن محبت بازرگانان و تاجران است که داد و ستد را در تمام امور زندگی از جمله محبت، پیشه ی خود ساخته اند.

     3. به دیگری محبت می کنی و اگر پاسخت را با محبت داد، سپاس خداوند را به جا می آوری و اگر به تو محبت نکرد؛ برایش دعا می کنی و چشم انتظار چیزی نیستی.

     این نوع از محبت بدون چشم داشت، محبت پدر و مادر و اولیای خدا و در واقع محبت خدایی است و اصل محبت همین است که بی چشم داشت محبت کنی و کسی که به این حد از خود گذشتگی رسیده باشد، یا از اولیای خداست یا با اولیای خدا محشور خواهد بود و خانه ی دلش تا ابد آباد است.

     نکته: هنگام محبت کردن؛ موجود نیازمند به محبت ممکن است انسان، حیوان یا گیاه باشد و نباید هنگام محبت کردن؛ بین انسان، گیاه و حیوان تفاوتی باشد. اصل « محبت کردن » مهم است نه موجودی که نیازمند لطف است و چه بسا به گیاه یا حیوان کمک کردن به جهت ناتوانی در بیان مقصود، ارزشمند تر از لطف به یک انسان باشد.

۲۱ خرداد ۹۷ ، ۱۰:۵۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید بیگی

محبت به حیوانات!

سگ تشنه


یکی در بیابان سگی تشنه یافت

بُرون از رَمَق در حیاتش نیافت

کُلَه دَلو کَرد آن پسندیده کیش

چو حَبل اندر آن بست دَستار خویش

به خدمت میان بست و بازو گشاد

سگ ناتوان را دَمی آب داد

خبر داد پیغمبر از حال مَرد

که داور گناهان از او عَفو کرد

الا! گر جفا کردی، اندیشه کن

وفا پیش گیر و کَرَم پیشه کن

یکی با سگی نیکویی گُم نکرد

کجا گُم شود خیر با نیکمَرد؟

 

»  بوستان سعدی »

 

     وقتی پاداش آب دادن به سگی تشنه در بیابان، بخشش تمام گناهان باشد؛ اگر به انسانی کمک کنیم، خداوند چه پاداشی به ما خواهد داد؟ این حکایت ارزش و اهمیت کمک و یاری به حیوانات را برای ما روشن می کند. کاش ما با حیوانات نیز انسانی رفتار کنیم!

 

۱۲ خرداد ۹۷ ، ۰۲:۰۱ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سعید بیگی

مهروَرزی با همه آیین ماست!


خِلَل پذیر بُوَد هر بنا که می بینی

به جز بنای محبت که خالی از خِلَل است!
     
     آیا می دانید خداوند اساس آفرینش هستی و موجودات را چه قرار داده است؟ اگر کمی دقت کنیم، در می یابیم که بنیان همه ی آن ها عشق، محبت، کشش و جاذبه است. در بین موجودات این عالم از کوچک ترین ذرات موجود در اتم تا بزرگ ترین کهکشان ها، کشش و جاذبه ای وجود دارد که باعث به هم پیوستن آن ها و شکل گیری جهان شده است.

     ما انسان ها که اشرف مخلوقات خداوند هستیم، نباید از محبت کردن و مهر ورزیدن به هم و دیگر موجودات جهان اعم از گیاهان، حیوانات و ... روی گردان باشیم. محبت و مهر ورزی در روابط میان موجودات، به ویژه انسان ها نقش مهمی دارد و انرژی آن ها را بالاتر می برد و آنان را در کشف افق های برتر و بالاتر یاری می رساند.

     انسان ها هم باید محبت کنند و هم باید محبت ببینند، زیرا این ها از نیاز های فطری آن هاست. بزرگان دینی و ملی ما همواره به رفتار و گفتار نیک و محبت به دیگران سفارش کرده اند و در این بین تفاوتی بین انسان و دیگر موجودات برای محبت کردن وجود ندارد. 

اهمیت مهر و محبت در اسلام تا آن جاست؛ که خداوند بیش از هر لقب و نامی، پیامبرش را « رحمت للعالمین: رحمت برای جهانیان » معرفی می کند و پیامبر اکرم (ص) نیز هدف رسالتش را تمام و کامل کردن کرامت ها و فضیلت های اخلاقی عنوان می کند که برترین آن ها مهر و محبت به آفریده های خداست.

     به طور حتم تاکنون از نتایج تحقیقات دانشمندان علوم رفتاری و روان شناسی در باره ی آثار محبت بر موجودات، مطالب بسیاری را دیده، شنیده و یا خوانده اید و در این زمینه با ما اتفاق نظر دارید، که محبت به واقع معجزه می کند و بُرنده ترین سلاحی است که نه تنها درد ندارد، که خود بهترین دارو و درمان و شفای دردهای بشری و دیگر موجودات است.
۲۶ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۱:۴۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید بیگی

« از محبت خارها گُل می شود ... ! »


از محبت تلخ ها شیرین شود                وز محبت مِس ها زَرّین شود

از محبت دُردها صافی شود                 وز محبت دَردها شافی شود

از محبت خارها گل می شود               وز محبت سرکه ها مُل می شود

از محبت دار تختی می شود                وز محبت بار بختی می شود

از محبت سِجن گُلشَن می شود              بی محبت روضه گُلخَن می شود

از محبت نار نوری می شود               وز محبت دیو حوری می شود

از محبت سنگ روغن می شود            بی محبت موم آهن می شود

از محبت حُزن شادی می شود             وز محبت غول هادی می شود

از محبت نیش نوشی می شود             وز محبت شیر موشی می شود

از محبت سُقم صِحت می شود              وز محبت قَهر رَحمت می شود

از محبت مرده زنده می شود               وز محبت شاه بنده می شود

از محبت گردد او محبوب حق             گرچه طالب بود شد مطلوب حق!

                         « مولانا جلال الدین محمد بلخی »
۲۲ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۲:۵۹ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سعید بیگی