۶۴ مطلب با موضوع «اجتماعی» ثبت شده است

انصاف کالای کمیاب ارزشمند

 

یکی از فضیلت‌ها و نیکی‌های اخلاقی، انصاف، مروت و جوانمردی است.

 

این صفت از برجسته‌ترین ویژگی‌های انسانی است که ریشه در روح و وجودی پاک دارد و تمام انسان‌ها هنگام تولد ـ چون دیگر ویژگی‌ها ـ آن را به صورت بالقوه در خود و با خود دارند.

 

اما در سال‌های نخستین زندگی و در اثر برخورد و مشاهدۀ رفتار دیگران، کم کم این ویژگی به دلیل کمتر استفاده شدن، خاموش و کمرنگ می‌شود و تاثیرش را در اندیشه، گفتار و رفتار آدمی از دست می‌دهد.

 

این اتفاق برای بسیاری از نیکی‌های اخلاقی، در وجود بیشتر انسان‌ها پیش می‌آید و نتیجه آنکه در جامعه شاهد بی‌اخلاقی‌ها و گاه بداخلاقی‌های افراد، تشکل‌ها، احزاب، گروه‌ها و ... نسبت به هم هستیم.

 

روشن است که عامل اصلی دور شدن از انصاف، غرور و تکبر و زیاده‌خواهی و گاه تمامیت‌خواهی برای خود، اطرافیان، هم‌گروهی‌ها و هم‌حزبی‌هاست!

 

اگر بپذیریم و باور داشته باشیم که تمام مردم جامعه به اندازۀ ما حق دارند از امکانات مهیا شده، استفاده کنند و از آرامش و آسایش بهره‌مند گردند، دیگر اینطور بی‌باکانه به دیگران نمی‌تازیم و در حق آنها ظلم و ستم روا نمی‌داریم.

 

فراموش نکنیم که هر چقدر قدرت و ثروت داشته باشیم، بالاخره روزی باید همه را رها کنیم و برویم و چه خوب است که هنگام بهره‌مندی از نعمت‌های الهی، دیگران را هم در این نعمت‌ها شریک گردانیم و لذت همراهی با مردم را با تمام وجود بچشیم!

 

بیایید بکوشیم؛ وجدانی بیدار و هوشیار داشته باشیم و حق دیگران را محترم بدانیم و بشماریم تا خداوند هم نعمت‌های بی‌شمارش را چون باران بر سر ما بباراند. چنین باد!

 

 

 

۲۹ خرداد ۰۰ ، ۱۳:۴۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید بیگی

آخر «غُر زدن» هم شد کار...!؟

 

چند روز پیش برای انجام کاری اداری از منزل خارج شدم و به سر کوچه آمدم تا سوار تاکسی شوم.

 

همین که سر کوچه رسیدم، یکی از دوستان جلوی پایم ترمز کرد و از من دعوت کرد با او همراه شوم.

 

وقتی راه افتادیم، در طول مسیر شروع کرد از جامعه و سیاست و فرهنگ و اقتصاد و ... باقی مسائلی که نه من از آنها سررشته داشتم و نه خودش چیزی از آنها سر در می آورد؛ سخن گفتن!

 

چشمتان روز بد نبیند؛ این دوست ما، آنقدر آسمان و ریسمان به هم بافت که خسته شد و در نهایت تمام اقشار اجتماع را با هر سلیقه و تفکر متهم و محکوم کرد و در ذهنش مجازات کرد!

 

من هم فقط نگاه می کردم و ــ بدون تایید و تکذیب ــ تنها شنوندۀ سخنانش بودم و چون سنش از من بیشتر بود؛ ادب حکم می کرد که منتظر شوم تا حرفش تمام شود و بعد چیزی بگویم.

 

اما ایشان ابدا به من فرصت ندادند و تا به مقصد برسیم، داد سخن دادند و موقع خداحافظی فرمودند: «فکر کنم با ما قهر کردی که چیزی نگفتی!...»

 

و بلافاصله خودش جواب داد: «بگو تو اصلا مهلت حرف زدن دادی؟...» بعد هر دو خندیدیم و با هم خداحافظی کردیم.

 

***

 

«اگر هر یک از ما به جای «غُر زدن» و زیر سوال بردن این و آن؛ بکوشیم در محل کار و زندگی وظایف مان را درست انجام دهیم، بدون شک دنیای قشنگ تری را برای اطرافیان مان می سازیم!»

 

و در نهایت می شود: «یک گُل! ده گُل! ده ها گُل! اینجا! آنجا! هرجا گُل!...» یعنی با هر گُل که اضافه می شود؛ دنیای ما رنگ و بوی بهتری به خود می گیرد و گلستان می شود.

 

 

 

۲۶ ارديبهشت ۰۰ ، ۲۰:۲۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید بیگی

نخستین نشانۀ تمدن در یک فرهنگ باستانی

 

«نخستین نشانۀ تمدن در یک فرهنگِ باستانی، استخوان رانی بوده که شکسته شده و دوباره جوش خورده است!
 

چرا که پای شما اگر در یک قلمرو حیوانی بشکند، شما می‌میرید.

 

نمی‌توانید از خطر فرار کنید، برای نوشیدن به رودخانه بروید یا برای غذا شکار کنید.

 

شما خوراکی هستید، برای جانورانِ پَرسه‌زن.

 

هیچ حیوانی با پای شکسته آنقدر دوام نمی‌آورد تا استخوانش جوش بخورد.

 

استخوان شکستۀ رانی که جوش خورده است، گواهی است بر اینکه کسی زمان صرف کرده تا با شخص پاشکسته همراهی کند.

 

محل جراحت را بسته، شخص را نگهداری و تیمار کرده تا سلامت و بهبودی پیدا کند.

 

کمک به دیگری در عین دشواری، همان‌ جایی است که تمدن آغاز می‌شود.

 

ما وقتی در اوج شکوفایی خود هستیم که به دیگران یاری می‌رسانیم.»

 

                                                                                                   «مارگارت‌مید»

 

*****

 

دوستان سلام؛

وقتی این مطلب را دیدم، به فکر فرو رفتم و دیدم که این سخن کاملا درست است!

 

امروز هم وقتی می‌بینیم؛ یکی از اطرافیان ما به کمک نیاز دارد، باید در حد توان به او کمک کنیم و دستش را بگیریم.

 

ما می‌توانیم بخشی از هزینه‌هایمان را کم کنیم و به دیگران کمک کنیم. این نشانۀ انسانیت ماست.

 

به قول سعدی شیرازی در بوستان:

«... مرا شاید انگشتری بی نگین          نشاید دل خلقی اندوهگین!»

 

نشانه‌های تمدن و فرهنگ، درست از زمانی آغاز می‌شود و جلوه و نمود پیدا می‌کند که ما از مرحلۀ غرایز حیوانی بالاتر می‌رویم و رفتاری بنا به اختیار و اراده از خود بروز می‌دهیم.

 

وگرنه بسیار ی از گونه‌های جانوری نیز، در سختی‌ها به هم‌نوعان خود یا دیگر موجودات کمک می‌کنند.

 

همۀ ما در دنیای واقعی یا در شبکه‌های مجازی بسیار دیده‌ایم که یک سگ، توله‌های گربه‌ای را پناه داده و بزرگ می‌کند.

 

یا گربه‌ای که از یک موش حمایت کرده یا از توله سگ بیجانی مراقبت و نگهداری می‌کند یا ... .

 

اما مقولۀ کمک در دنیای انسان‌ها بسیار بالاتر و والاتر و ارزشمند‌تر از این رفتارهای غریزی و حیوانی است.

 

امیدواریم؛ هر روز بیش از پیش؛ برای هم‌نوعان خود و دیگر موجودات جهان، ارزش قائل شویم و در جهت کمک به بهبود زندگی آنان بکوشیم.

 

 

۱۴ آبان ۹۹ ، ۲۱:۲۴ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید بیگی

مقصران نسبتا محترم

 

سال‌ها پیش از این، در شهرکی پنج شش نفر از اهالی بودند که در زمان‌های قبل ـ یعنی دوران جوانی خود ـ خلافکار بودند.

 

هر وقت اتفاقی در شهرک می‌افتاد، این آقایان می‌رفتند و اول صبح داخل پاسگاه می‌نشستند تا ثابت کنند که مقصر نبودند و در این ماجرا دامان‌شان پاک بوده است، حتی اگر نقشی در آن ماجرا داشتند.

 

امروز هم حکایت بعضی مسئولان عزیز ما؛ حکایت همان حضرات است.

 

یعنی هنگام بروز مسائل و مشکلات، مسئولان محترم خود را بی‌اطلاع و بی‌تقصیر اعلام می‌کنند و تمام تقصیرات را به گردن دیگران می‌اندازند.

 

و گاهی همۀ تیرها به سوی افرادی خارج از مرزهای کشورمان از دوست و دشمن، پرتاب می‌شود!

 

غافل از اینکه بعضی از مسائل و مشکلات، تنها از بی‌کفایتی یا بی‌توجهی آن مسئولان محترم ناشی شده است!

 

البته در این که دشمنان از نقشه کشیدن و توطئه چیدن برای ما دست نمی‌کشند، حرفی نیست و نیاز به بحث ندارد.

 

اما خوب است کمی دقت کنیم و بدون تحقیق سخنی نگوییم و مقصران واقعی را بشناسیم و آنها را بازخواست کنیم.

 

اگر مسئولیت اجتماعی و وجدان کاری داشته باشیم و مسئولیت عملکرد خودمان را بپذیریم و در جهت جبران اشتباهات خودمان تلاش کنیم؛ قطعا مردم خوب و فهیم کشورمان ما را با بزرگواری خود خواهند بخشید و به ما کمک خواهند کرد.

 

امیدواریم روحیۀ مسئولیت پذیری در بین مردم و به ویژه مسئولان رواج یابد و کم کم نهادینه شود.

 

 

 

۱۸ مهر ۹۹ ، ۱۲:۳۱ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سعید بیگی

دین و مذهب

امروز اگر گشتی در دنیای اینترنت یا پیامرسان‌هایی مانند اینستاگرام، تلگرام، فیس‌بوک و ... بزنید؛ قطعا تعداد زیادی کانال و گروه را مشاهده خواهید کرد که در کمال بی‌رحمی و بی‌انصافی تیشه به ریشۀ دین و مذهب و اعتقادات مردم می‌زنند.

 

این افراد معمولا به سه دستۀ کلی تقسیم می‌شوند:

 

1ـ کسانی که خود برنامه‌ریزند و در جهت آسیب زدن به دین و مذهب فعالیت می‌کنند و قصد دارند؛ دین و مذهب را از بین مردم بیرون کنند و بخشی مهم از هویت افراد را از بین ببرند تا بهتر و سریع تر بتوانند بر آنان مسلط شوند.

 

2ـ کسانی هستند که معمولا خود برنامه‌ریز و هدایت‌گر نیستند، اما برای نهادها و دست‌های پشت‌پردۀ گروه اول کار می‌کنند و هدفشان کسب درآمد اقتصادی است و در این راه از هیچ کاری پروا ندارند.

 

3ـ کسانی که هیچ ارتباط خاصی با دو گروه اول و دوم ندارند؛ اما نادانسته و ناخواسته؛ آب به آسیاب دشمن می‌ریزند و بدون توجه و دقت، اسباب گمراهی و بی‌دینی اطرافیان خود را فراهم می‌کنند.

 

ناگفته پیداست؛ به دلیل نزدیکی عاطفی، فرهنگی و جغرافیایی؛ تاثیر گروه سوم بر مخاطبان ــ به ویژه نسل جوان ــ بسیار بیشتر و ویرانگرتر است.

 

آرزو می‌کنیم؛ عزیزان هموطن به ویژه جوانان، مطالعات خود را افزایش دهند و مسئولان فرهنگی خوشنام، با روشنگری ذهن آشفتۀ مردم را با حقایق روبرو سازند تا بیش از این شاهد تخریب باورهای درست و اساسی مردم نباشیم.

 

 

 

۰۲ شهریور ۹۹ ، ۱۸:۰۷ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سعید بیگی

مبارزۀ همه جانبه با کرونا

عزیزان من سلام!

ان شاءالله بلای سرماخوردگی، آنفلوانزای پاییز گذشته و ویروس کرونا از شما و خانواده هاتون دور باشه!

 

آدم بعضی وقت ها موقع گشت و گذار مجازی، خبرهایی رو می شنوه و مطالبی رو می خونه که نمی فهمه؛ این آقا یا خانم نویسنده دقیقا با چه کسی دشمنی داشته که اینطور به پر و پای همه پیچیده؟!!

 

توی این روزهایی که خیلی از پزشکان و پرستاران و کارکنان بیمارستان ها و درمانگاه ها بنا، بر وظیفه و شغلشون با بیماران مبتلا به کرونا در تماس هستند و این کار خطرناک رو انجام می دهند؛ عده ای دارند از کیسۀ کینه ها و دشمنی هاشون، سَم هایی رو توی فضای مجازی و حقیقی پخش می کنند که به صلاح هیچ کسی، حتی خودشون هم نیست!

 

یکی از مهم ترین آسیب هایی که می تونه به سیستم ایمنی بدن انسان وارد بشه، ضربه ای هست که استرس می تونه به آدم بزنه.

 

حتی بی خیال ترین آدم ها هم، در برابر بعضی از خبرهای تایید نشده و ترسناک و استرس زا؛ مقاومتشون رو از دست می دهند و به راحتی می شکنند و از پا در می آیند.

 

حال تصور کنید؛ بین مردم ما چه تعداد بیمار قلبی، ناراحتی های روحی و روانی، افسردگی های مضمن و حاد، خانواده های آسیب دیده از طلاق و فقر و ... وجود دارند که یک جملۀ امید بخش و امیدوارکننده، حکم معجزه رو براشون داره!

 

من به هیچ وجه نمی گم؛ خبرهای دروغ پخش کنیم، اما از بزرگ نمایی خبرهای واقعی و راست و حتی تکرار اخبار تایید شده هم، هیچ فایده ای نمی بریم!

 

جز اینکه خودمون و اطرافیانمون که اون ها رو دوست داریم؛ آزرده خاطر شده و در این شرایط خطرناک و حساس و بحرانی؛ مقاومتشون رو در برابر بیماری ها از دست داده و بیمار می شوند و مدتی باید رنج و عذاب رو تحمل کنند.

 

بیایید تا با یک عزم همگانی و ملی، به مبارزه با این ویروس و بیماری؛ هم چنین خبرهای ناامید کننده و تلخ بریم و اخبار خوب و امید بخش رو بارها و بارها تکرار کنیم تا به عزیزانی که دوستشون داریم؛ روحیه بدیم که بتونند در برابر این مسائل و مشکلات تاب بیارند و مقاومت کنند.

 

همه با هم در کنار یکدیگر، برای مبارزه با این ویروس و بیماری؛ تلاش کنیم و یقین داشته باشیم که با همکاری و کمک هم ( #کرونا_را_شکست_می‌دهیم )!

 

عزیزان یادمان باشد: خبرهای خوب را تکرار کنیم و خبرهای بد را یک بار از رسانه ها بشنویم و بس!

۰۸ اسفند ۹۸ ، ۱۷:۲۰ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سعید بیگی

در جستجوی «انسان»...!

 

«دی شیخ با چراغ همی‌گشت گرد شهر

کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست!»

 

 

این شعر زیبا و پر مغز منسوب به «مولانا» است. اصل شعر را می‌توانید در «دیوان شمس» که غزلیات «مولانا» را در آن گردآورده‌اند، ببینید.

 

این بیت به حکیم یونانی «دیوجانس» اشاره می‌کند که در روز روشن چراغ در دست گرفته بود و می‌گفت: «من در جستجوی انسانم!»

 

آنها که او را می‌دیدند، به او می‌خندیدند و مسخره‌اش می‌کردند و می‌گفتند: «بیچاره عقلش را از دست داده و دیوانه شده!...»

 

اما دانایان و عاقلان آن روزگار، درک کرده بودند که این حکیم دانا چه می‌گوید. او کاملا هوشیار و عاقل بود و می‌دانست چه می‌گوید و چه می‌کند.

 

درست مثل دیوانگانی که در تیمارستان بستری و تحت درمان هستند. آنها همۀ مردم، از جمله روان‌پزشکان را دیوانه می‌پندارند!

 

این مسئله مربوط به چند هزار سال پیش است که روابط انسان‌ها ساده‌تر و بهتر بود و به این پیچیدگی امروز نرسیده بود.

 

اوضاع روابط انسانی در دنیای امروز روشن است!

 

با این شرایط؛ اگر ما نیز چراغی در دست بگیریم و به دنبال «انسان» بگردیم؛ آیا کار درستی انجام داده‌ایم؟

 

و دیگر اینکه چند درصد از افراد جامعۀ امروز ما را به جنون و دیوانگی متهم خواهند کرد؟

 

شما چه فکر می‌کنید؟

 

 

 

۰۵ بهمن ۹۸ ، ۱۲:۰۷ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
سعید بیگی

چرا بهتر است یا چگونه؟

 

بعضی از بزرگوارانی که در زمینۀ مسائل و علوم روان شناسی چیزهایی خوانده اند و ادعای دانشمندی می کنند! (خودم را نمی گویم؛ چون هیچ چیزی بلد نیستم!) همیشه این نصیحت ها را برای ما بیان می فرمایند.

 

کدام پند و نصیحت ها؟

الان برایتان می گویم. همین که مثلا به جای اینکه بپرسی (چرا؟) بپرس (چگونه!)

 

من فکر می کنم، بعضی جاها چگونه به جای چرا جواب می دهد؛ اما بعضی جاها نه!

 

در آن صورت باید به دنبال جوابی بگردیم که با این شرایط، حتما جواب درستی نیست و بیشتر نوعی توجیه خواهد بود.

 

مثلا وقتی از چیزی ناراحت می شویم، نپرسیم چرا؟ بپرسیم چگونه از این ناراحتی خلاص شویم و کمتر عذاب بکشیم.

 

اما وقتی کار بالا بگیرد و پای مسائلی به زندگی مان باز شود که نتوان به سادگی از چرایی آن گذشت؛ دیگر نمی توان به سادگی با یک چگونه سر و ته کار را هم آورد.

 

نمی دانم متوجه منظورم می شوید یا نه؟ من نه نظامی هستم، نه سیاست مدارم، نه مسئول کاری و جایی هستم. من فقط یک انسانم که دغدغۀ زندگی خودم، اطرافیان و مردمم را دارم. همین و بس!

 

وقتی می بینم کسی در کنار من آزار می بیند، نمی توانم بی توجه و آرام بنشینم. تا جایی که بتوانم به او کمک می کنم و در ادامه برای گرفتن قانونی حق، همراهیش خواهم کرد.

 

اگر هم نتوانم، نه مثل مادربزرگ ها می نشینم غُر بزنم و نه مثل بعضی ها زبان به دشنام این و آن باز می کنم.

 

خلاصۀ کلام این که اگر مرد میدانی بسم الله! اگر هم نیستی؛ لازم نیست این و آن را به کم کاری و بی توجهی و هزار صفت دیگر متهم کنی.

 

سرت به زندگیت باشد و مزاحم دیگران نشو. اگر بد می گویم بگو! ممکن است مخالف نظر شما باشد، اما بد نیست.

 

برای همۀ شما عزیزان آرزوی شادی، پیروزی، بهروزی و سربلندی دارم. حق نگهدارتان!

 

 

 

۲۳ دی ۹۸ ، ۲۰:۵۷ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سعید بیگی

سلامی گرم به دل‌های غصه‌دار هم‌وطنان عزیز!

 

سلام؛

سلام به آن پدری که از صبح تا شب کار می‌کند تا شکم زن و بچه‌اش را سیر کند، اما آخر کار کم می‌آورد و حتی یارانه و سبد حمایتی و بستۀ معیشتی هم زخم فقر و درد دلش را درمان نمی‌کند و او هم‌چنان شرمندۀ خانواده‌اش می‌ماند!

 

سلام؛

سلام به آن مادری که نمی‌داند برای شام بچه‌هایش چه غذایی بگذارد که تکراری نباشد و مزۀ سیب زمینی ندهد! و کمی به مزۀ گوشت که بچه‌ها از یاد برده‌اند شبیه باشد!

 

سلام؛

سلام به آن کودکی که با لقمۀ نان خالی در جیب، به گوشۀ حیاط مدرسه و خلوت‌ترین نقطه می‌رود تا کسی نفهمد که زیر لقمه‌اش حتی تکه ای پنیر نیست!

 

سلام؛

سلام به آن نوجوانی که با وجود سر و صدای شکم، از جمع بچه‌هایی که به سمت بوفۀ مدرسه می‌روند؛ دور می‌شود و به دوستانش می‌گوید: برای مطلبی نذر کرده‌ام و روزه گرفته‌ام!

 

و ...

 

 

 

و بالاخره سلام؛

سلام به آن مسئولان بی‌انصافی که مدت‌هاست مزۀ گرسنگی را از یاد برده‌اند و بزرگ‌ترین غصۀ آنها، نگه داشتن ماشین سواری‌شان به مدت یک سال تمام و عوض نکردن آن است!

 

منتظر باشید که چوب خدا صدا ندارد و اگر بخورد، دوا ندارد.

۲۸ آبان ۹۸ ، ۱۴:۲۶ ۶ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
سعید بیگی

سکوتی بهتر از فریاد!

 

بسیاری از ما آن قدر که در بارۀ دیگران حرف می زنیم، از خودمان و در بارۀ خودمان تقریبا چیزی نمی گوییم.

 

حال آنکه بدون شک اطلاعات و دانسته های ما در بارۀ خودمان صدها برابر چیزهایی است که از دیگران می دانیم.

 

یعنی اقیانوسی در برابر قطره ای!

 

و جالب اینجاست که بدون لحظه ای فکر کردن شروع به بیان یک مطلب که در بارۀ فردی شنیده، خوانده یا حتی دیده ایم، می کنیم.

 

اما از گفتن یک بخش کوچک از آن اطلاعات مفید در بارۀ خودمان، که دانستنش سبب بالا رفتن سطح روابط ما با اطرافیان می شود، خودداری می کنیم.

 

مثلا بیان این نکته که از چه رفتارهایی ناراحت می شویم، می تواند دوستان و اطرافیان ما را آگاه کند تا آن برخورد خاص را با ما نداشته باشند.

 

دیگران نیز می توانند، انتظارات کلی خود را در قالب دو یا سه نکته به ما بگویند تا در رفتارهای خود با آنان تجدید نظر کنیم.

 

همچنین با سکوت کردن، در مواقعی که اطلاعات کافی نداریم یا دانسته های ما بر اساس حدس و گمان یا گفته های نااستوار دیگران است، می توانیم به سالم سازی روابط با دیگر افراد جامعه کمک شایانی بنماییم.

 

بیایید از همین امروز این پیام را به دیگران بدهیم که من از اظهار نظر در این مورد خودداری می کنم؛ چون:

 

1.من صاحب نظر و اهل فن این حوزه نیستم.

 

2.حتی اگر صاحب نظر این حوزه باشم، می کوشم قضاوت و سنجش را به افراد داناتر و باسوادتر این حوزه بسپارم تا نتیجۀ بهتری عاید افراد جامعه گردد.

 

3.اطلاعات و دانسته های من در بارۀ این فرد یا این موضوع، علمی و مطمئن نیست.

 

4.رفتار انسانی و منصفانه حکم می کند، در زمینه های غیر تخصصی نظر ندهم و آن را به صاحب نظران واگذار کنم.

 

5.چون بهداشت روانی را عامل مهمی در ارتقا، رشد و پیشرفت سطح روابط اجتماعی می دانم، با سکوت در این زمینه ها به افزایش بهداشت روانی در روابط بین افراد جامعه کمک می کنم.

 

#من_در_این_زمینه_حرفی_ندارم!

#من_دیگر_حرفی_ندارم!

#من_سکوت_می کنم!

 

اگر موافقید کمک کنید یا نظر و پیشنهاد خود را بگویید.

 

۳۰ مهر ۹۸ ، ۰۴:۲۸ ۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
سعید بیگی