۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «احساس» ثبت شده است

ارتباط با خدا


     برای ایجاد یک ارتباط سالم و درست با پروردگار، باید به چند نکته توجه کنیم:

1. در خود شایستگی برخورداری از لطف و محبت الهی را به وجود آوریم.

2. در رفتارمان با بندگان خدا، رعایت ادب و احترام را بنماییم.

3. به دنبال تشریفات خاصی در مناجات نباشیم و ساده و از عمق وجود با خدایمان درد دل کنیم.

4. مانند بنده عبادت کنیم و به جهت عبادت یا کار خیر دیگر، طلبکار خداوند نباشیم.

5. خواسته و حاجت خود را بخواهیم و زمان و شرایط رسیدن به نتیجه را به صلاحدید پروردگار واگذار کنیم و ناله و فریاد نکنیم و .......... .

     یکی از مهم ترین مسائل کنترل افکار، گفتار و رفتار است که در آموزه های دین زرتشت از آن با عنوان (پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک) یاد شده و در اسلام به آن تقوا (پرهیزکاری) می گویند.

     تقوا یعنی کنترل خود؛ یعنی افکار، گفتار و رفتار خود را کنترل کنیم. در حالت عادی معمولا کمتر مشکل پیش می آید، اما وقتی کسی اشتباهی می کند و ما از دستش ناراحت و عصبانی می شویم، اختیار از دست می دهیم و می شود آنچه نباید بشود!

     وقتی عصبانی می شویم و با خشم و تندی با دیگران برخورد می کنیم، در واقع دیگر خوی انسانی به کار نمی بریم و این خوی وحشی گریِ حیوانی درنده است که در وجود آدمی جایی ندارد و دست پروردگان شیطان چنین خویی دارند و خداوند هیچ گاه با دست پروردگان و عاملان شیطان یا انسانی که خوی شیطانی خشم و غضب داشته باشد، میانه ای ندارد.

     هم از این روست؛ که خشم و تندی با دیگران، باعث دوری ما از خداوند و قطع نظر عنایت و لطف حق تعالی به ما و رانده شدن از جایگاه و مقام انسانی مان می شود! حتی وقتی دیگری کاری را به اشتباه انجام می دهد و به ما آسیب می زند، نباید بر سرش داد و فریاد کنیم و از دستش عصبانی شویم، زیرا این کار مشکلی را حل نمی کند و با تندی و خشم، فقط از مقام انسانیت خود دور می شویم.

     باید بکوشیم، افکار و احساساتمان را مدیریت و کنترل کنیم که البته کاری بسیار دشوار است و تنها با تمرین، ممارست و ایمان و اعتقادی قوی امکان پذیر می شود. از خداوند می خواهیم یاریمان کند که مهار وجودمان را به دست خشم و غضب نسپاریم و عقل فرمانروای وجودمان باقی بماند و دوست خدا بمانیم.


۲۱ مرداد ۹۷ ، ۱۰:۰۰ ۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
سعید بیگی

سخن نسنجیده

 


   گاهی وقت ها با کسی به مشکل بر می خوریم و اختلافی پیدا می کنیم و بلافاصله برخوردی صورت می گیرد و در آن حالت که هر دو طرف ناراحت و عصبانی هستند، هیچ کدام ملاحظه نمی کنند و حرف هایی می زنند که بعدا برایشان دردسر می شود.

     در ادامه ی ماجرا برای اثبات ادعای مورد نظر، باید خودشان را حسابی به زحمت بیندازند و اگر نتوانند آن حرف ها را ثابت کنند؛ تازه اول گرفتاری است. یعنی اگر ثابت نشود، تمام پُل های پشت سر خراب شده است و ما این سوی پُل تنها خواهیم ماند!



     نگو!... عزیزم نگو!... جان و دلم حرفی را که به آن اطمینان نداری، نگو و خودت را به دردسر نینداز! از معصومین نقل شده است که بین راست و دروغ فقط چند انگشت فاصله است. راست آن است که دیده باشی! و دروغ آن است که بگویی، شنیده ام!

     چقدر خوب است، حرفی را هم که می دانیم و به زیان کسی تمام می شود، بر زبان نیاوریم. خداوند همه چیز را می داند، اما ستارالعیوب است و گناهان و عیب های ما را می پوشاند و به هیچ کسی نمی گوید. حال چرا ما که از اصل ماجرا خبر نداریم، از روی حدس و گمان حرفی بزنیم که بعد روشن شود، از اصل واقعیت نداشته یا واقعیت به شکل دیگری بوده است.



     حَرف ِ ناگفته، مانند تیر در چِلّه ی کمان است؛ اما هنگامی که گفته شد، تیر پرتاب شده است و دیگر هیچ کنترلی بر آن نداریم و نمی دانیم، بر کدام هدف خواهد نشست! پس بهتر است دقت کنیم و این فرصت را از خود نگیریم و تیر را در چِلّه ی کمان نگاه داریم تا کاملا مطمئن شویم، آن گاه تیر را پرتاب کنیم.

     بسیاری از گناهان از ناحیه ی زبان است و باید بیش از اندازه مراقب زبان باشیم تا به میل و اختیار احساس و نفس نباشد، بلکه مهارش در دست عقل و فهم مان باشد. این مهم فقط با تلاش و تمرین ممکن می شود، امید که در این آزمون پیروز باشیم!



۳۰ تیر ۹۷ ، ۱۶:۲۷ ۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
سعید بیگی

حال ویژه


     یه وقتایی حالی داری که نمی خوای هیچ کس حتی نزدیک ترین افراد به خودت، مثل اعضای خانواده رو ببینی و این اصلا از روی بی معرفتی و قدر نادانی و نمک ناشناسی نیست!
     فقط حالت اون قدر خوب و عالیه که نمی خوای از دستش بدی و می ترسی ازاون حال دور بشی و ابدا نمی خوای اون حال رو با کسی شریک بشی، چون تنهایی لذت بردن توی بعضی لحظه های زندگی حس خاصی بهت می ده و تجربه ی نابیه که ممکنه تکرارشدنی نباشه یا دیر به دیر برات پیش بیاد.
     یا این که اون قدر حالت بده که حتی عزیزترین فرد رو نمی خوای شریک غم و ناراحتیت کنی و می خوای تنهای تنها باشی و اون حس درد و رنج رو به تنهایی تحمل کنی و تا آخر خط بری و راه حل رو خودت پیدا کنی.
     و این برای تو مثل یک چالش سخت و دردناک، اما هیجان آوره که به هیچ وجه نمی خوای از دستش بدی! چون هم شادی و پیروزی و هم غم و شکست، احساسی رو به آدم می دن که خیلی ویژه و شخصیه و نباید اون رو با کسی شریک بشی.
     نکته: اگر می خواهیم دیگران توی لحظه های ناب که به تنهایی نیاز داریم، رعایت حالمون رو بکنند و تنهامون بگذارند؛ خوبه ما هم رعایت حالشون رو بکنیم و مزاحمشون نشیم؛ اما دورادور حواسمون بهشون باشه! تا اگه نیاز به کمک داشتن کمکشون کنیم.

     بعضی وقت ها حال دیگران اون قدر بد می شه که دیگه نمی تونن به تنهایی از زندان تجربیات و احساساتشون بیرون بیان و قدرت منطقی فکر کردن رو از دست می دن و اگه یه آدم مهربون و دلسوز کنارشون نباشه ممکنه به خودشون آسیب بزنن یا رنج زیادی رو تحمل کنند!


۰۸ تیر ۹۷ ، ۱۱:۵۶ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سعید بیگی

بشکن بشکنه ...!

     دوستان مدتی است که حال روحی خوشی ندارم و تصور می کنم خودم در به وجود آمدن این رویدادها که باعث خرابی حالم شدند، بی تقصیر نیستم. البته تقصیر من به رفتارم با دیگران برمی گردد. یعنی طوری با اطرافیان برخورد کرده ام که به سادگی به خود اجازه می دهند، حرمتم را بشکنند و اعصابم را به هم بریزند و بگذرند!

     وقتی کمی به این موضوع فکر کردم؛ دیدم، ریشه ی رفتارهای آدمی به یک سال و دوسال قبل باز نمی گردد و برای ریشه یابی آن، باید از نخستین روز زندگی تا حال را بررسی نمود و رویدادهای تاثیرگذار بر روح و روان، فکر، احساس و به طور کلی تمام وجود فرد را به شکلی دقیق و عمیق مورد توجه قرار داد تا به نتایج مفید و عالی دست یافت.

     سپس باید لیست اتفاقات و اثرات آن ها بر شخصیت و هویت فرد را نوشت و برای رهایی از هر مشکل پیش آمده در گذشته تا امروز، راهکارهای لازم را به دست آورد و به کار بست تا مسئله حل شود. گاهی نیز باید این شخصیت را شکست و فرو ریخت و از نو ساخت، تا مشکلات از بین بروند.

     در این راه می توان از دوستان مهربان و بی طرف کمک گرفت و اگر چنین دوستی نبود؛ از مهارت و دانش روانپزشک یا روان شناسی که مورد اعتماد، باسواد و توانمند باشد، بهره مند شد و به نتیجه رسید.

۰۱ تیر ۹۷ ، ۰۱:۱۳ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سعید بیگی