۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جهنم» ثبت شده است

همسر آزاری ... !


     زن بیچاره خسته و بیحال روی تخت اورژانس بیمارستان، کودکش را در آغوش گرفته و به خواب رفته بود. تماشای مادر و فرزند، احساس خوبی به آدم می داد. بی اختیار یاد دوران کودکی می افتادی که در آغوش مادرت مثل فرشته ها می خوابیدی.

*****

     اولین بار دو سه روز قبل او را دیدم، وقتی برای انجام کاری به طرف بانک نزدیک شرکت می رفتم. رنگش پریده بود و پای چشمش سیاه و یک گونه اش سُرخِ سُرخ بود و داشت می لرزید. هوا سرد نبود، اما لرزش سرتاپایش را گرفته بود و قدرت حرکت نداشت. ایستادم و به کمک یکی دو نفر از خانم های عابر کمی آب به او دادیم و اورژانس اجتماعی را خبر کردیم.



     مدت زیادی نگذشت که آمدند و بعد از کمی صحبت همراه او به پاسگاه رفتند. من دیگر از او خبر نداشتم تا امروز که یکی از همکاران را به دلیل افت فشار به بیمارستان آوردم. کنار تخت همکارم ایستاده بودم تا سِرُمَش تمام شود که زن را به همراه بچه ی چهار پنج ساله اش که روی تخت خوابیده بود، دیدم. مادر کنار پسرش ایستاده بود و او را نوازش می کرد.

     پدرش چند روز پیش مادر را از خانه بیرون انداخته بود و اجازه نداده بود، بچه را ببیند. حالا هم به خاطر تلاش برای خودکشی در بخش دیگری تحت نظر بود. همسایه ها پلیس و اورژانس را خبر کرده بودند.

*****

     بعضی وقت ها یک درگیری ساده ی لفظی را آن قدر ادامه می دهیم که زندگی آرام خود را به یک جهنم واقعی تبدیل می کنیم. اولین شراره های آتش ضعیف تر ها ـ بچه ها و بعد مادرها ـ را می سوزاند. کاش پیش از دیر شدن، قدری صبر و حوصله داشته باشیم!!!


۲۲ خرداد ۹۷ ، ۰۱:۲۱ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید بیگی

قضاوت ... !

     سال ها پیش از این، آقای علیرضا قزوه شاعر معاصر در مجموعه شعر « از نخلستان تا خیابان » عبارت های زیبایی را نقل کرده بودند، بدین مضمون:


     « ... دیروز در خیابان زنی را دیدم

که مانتو های سبک سامورایی را تبلیغ می کرد

با آستین های تنگ

مخصوص آنان که با تیمم نماز می خوانند!

و تاجری سه تیغه را

که به مرد شش میلیون دلاری محل نمی گذاشت!

هزار تا چاقو می ساخت همه را احتکار می کرد

در یک گوشه مردم با دو حلقه لاستیک خوشبخت می شدند

در بالای شهر به نیت چهارده معصوم آپارتمان های

چهارده طبقه می سازند؛

قاضی یی در یک روز

از دو طرف

سه بار سفارش شد

من کلاهم را قاضی کردم

 جهنمی شد!

مردم اما سوار سُرسُره ی بی خیالی شده بودند ... »


*****

     ما اما اصلا و ابدا عبرت نمی گیریم و برایمان مهم نیست! خداوند می بیند ولی اکنون قضاوت نمی کند و قضاوت را به روز جزا که روز قضا نیز خواهد بود واگذارده است؛ ما اما نه می دانیم و نه می بینیم ولی به سادگی قضاوت می کنیم و پا روی حق می گذاریم و خود را گرفتار می کنیم.

     شک نیست که قضاوت عجولانه و بی تدبیر، ما را به ورطه ی نابودی خواهد کشید! بدترین نمود قضاوت دیگران؛ شکستن دلشان، بردن آبرویشان و هَتک حُرمت به آنان است و پاسخ این حق الناس را به سادگی نمی توان داد؛ که خداوند حق الله و حق النفس را شاید ببخشد، اما هرگز حق الناس را نخواهد بخشید. چرا که صاحب حق دیگری است و حق خود را در دادگاه عدل الهی مطالبه خواهد کرد.

     باید از وسوسه ی شیطان و نفس پلید به خداوند پناه ببریم و حتی اگر به موضوعی در ارتباط با دیگری علم داریم، او را قضاوت نکنیم و ایمان و اعتقاد خود را بر باد ندهیم! که شایسته نیست در جایگاه قضاوت بنشینیم، در حالی که نه علمش را داریم و نه لیاقتش را ... !

۳۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۱:۰۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید بیگی