روزها و شبهای زیادی را سپری کردیم و به انتظار نشستیم تا کسی وارد شود و ما را از این دردسرها، گرفتاری ها و نامهربانی ها نجات دهد و زندگی گرم و پُر از مهر و محبتی را برایمان فراهم کند.
اما چشممان به در خشک شد و آن که باید بیاید، نیامد.
اکنون که به این روزها و شب های گذشته می نگرم، تاسف می خورم که چرا بی حرکت نشسته و فقط به راه خیره شده ایم تا خدا کسی را برای حل مسائل و مشکلاتمان بفرستد!
مگر می شود؟!... و مگر داریم؟!...
از قدیم گفته اند: «از تو حرکت، از خدا برکت!»
«إِنَّ اللهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ: خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملّتی) را تغییر نمیدهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند!»
آری! اگر خواهان تغییر در سرنوشت خودمان هستیم، باید ابتدا بپذیریم و باور کنیم که می توانیم با یاری خدا سرنوشت خویش را تغییر دهیم. سپس تلاش کنیم و بی شک شاهد تغییر تمام ابعاد زندگی خویش خواهیم بود.
من این روزها عجیب به این باور رسیده ام که خداوند هرگز عزیز بزرگواری چون امام زمان (ع) را برای نجات مردمی که مانند سنگ بر زمین چسبیده اند و هیچ تکان و جنبشی ندارند، نخواهد فرستاد!
اگر حرکتی و جنبشی بود، شاید تغییری هم ایجاد شود و خداوند کسی را به یاریمان بفرستد.
هر کسی در حد توان خود مسئولیت دارد در جهت آماده کردن شرایط بکوشد تا جامعه ای ایدهآل و خواستنی داشته باشیم و به پیشواز گل نرگس برویم.
امیدوارم آن روز و روزگار وعده داده شده را دریابیم و درک کنیم. چنین باد!