۱۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «محبت» ثبت شده است

زن یا مرد؟

دخترا و پسرای گل و بلبل


     یه نکته رو همیشه یادتون باشه؛ مرد بنا به دلایلی اینطور و با این مشخصات و ویژگی ها آفریده شده تا یک پدر زحمتکش و دلسوز باشه و مثل یک ستون خیمه باشه تا همسر و فرزندانش به اون تکیه کنند و از زندگی شون لذت ببرند.


     و زن هم بنا به دلایلی اونطور و با اون مشخصات و ویژگی ها خلق شده تا یک همسر خوب برای شوهرش و یک مادر مهربان برای فرزندانش باشه تا خانواده با محبت های اون رنگ و لعاب بگیره.


     البته خانواده برای سرپا بودن و ادامه ی زندگی به هر دوی این ها با اختلاف نظرها و سلیقه هاشون نیاز داره و هیچ کدوم به سادگی نمی تونند، جای خالی دیگری رو پر کنند. از طرفی هر دوی این ها مساوی هستند و خداوند به هر کدام آن چه که لازم بوده در اختیار داشته باشه، داده.


     یادمون باشه این ها مساوی هستند، اما به هیچ وجه مشابه هم نیستند! نه در آفرینش و خلقت شون و نه در نیازهاشون! ان شاءالله آشیانه ی گرمتون همیشه سبز باشه و دلتون پر از امید و شادی! حق نگهدارتون!

 

۱۴ آذر ۹۷ ، ۱۹:۵۳ ۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سعید بیگی

محبت خالص...!!


آی دخترا؛ آی پسرا؛


     اگه دنبال محبت خالص و بی غل و غش می گردید، فقط تو دل دریایی پدر و مادرتون پیدا می شه و بس! جنسش هم از جنس محبت خداست! برید و امتحانش کنید. حرف نداره! 

     راستی؛ هیچ وقت از روی خستگی ها و بی حوصلگی های پدر و مادر، در باره محبت و علاقه شون به خودتون قضاوت نکنید. دلشون دریای عشقه که ویژه و مخصوص شماست! شنا تو دریای عشق ارزانی شما عزیزان! حق نگهدارتون!


۲۶ مهر ۹۷ ، ۲۰:۵۸ ۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سعید بیگی

گفتمان سرنوشت


     یادم هست، وقتی برای خواستگاری به منزل پدرخانمم رفتیم؛ بعد از صحبت های مهم بزرگترها نوبت رسید، به صحبت های من و خانم! چون دو اتاق داشتند که با یک در چوبی از هم جدا می شد، درها باز شده بود و آقایان در اتاق جلویی و خانم ها در اتاق پشتی نشسته بودند.

     بنابراین تنها جایی که برای صحبت باقی می ماند، آشپزخانه بود. ما رفتیم و آن جا نشستیم و چهار پنج دقیقه به در و دیوار و بعد به هم نگاه کردیم. اما از هیچ کداممان صدایی در نیامد. بزرگترها به مسائل سیاسی و اجتماعی رسیده بودند که من شروع کردم و از خانم خواستم، اگر مطلبی دارند بگویند. ایشان با تعارف، دوباره توپ را به زمین من انداخت و بالاخره من شروع کردم.

     تکیه ی من روی دو مطلب بود؛ (یک، ایمان و اعتقاد ـ دو، صداقت و یکرنگی) خانم هم سومی را اضافه کردند: (گذشت و محبت!) بعد در باره ی همین ها و مسائل دیگر صحبت کردیم و دیدیم، در بیشتر موارد همفکر و هم نظریم و بعد به جمع بزرگترها پیوستیم.

***

     روشن است که هر کسی برای خودش معیارهایی دارد و بر اساس آن معیارها انتخابش را انجام می دهد. بنا بر گفته ی بزرگان، نکته ی مهم ـ پس از نزدیک بودن خانواده ها از نظر شَأن و منزلت اجتماعی و هماهنگی پسر و دختر از نظر فکری ـ آن است که مثلا از ده معیار که برای انتخاب طرف مقابل در ذهن دارند، باید روی مهم ترین معیارها اصرار کنند و انتظار نداشته باشند که فرد مورد نظر تمام معیارهای دهگانه ی ایشان را دارا باشد. این احتمال بسیار کم است و باید برای هشت یا نُه معیار هم سال ها به انتظار نشست!

     برای دوستان متاهل آرزوی زندگی بادوام و باقوام دارم و برای دوستان مجرد هم آرزوی یافتن فردی که بیشترین معیارهایشان را دارا باشد. راستی معیارهای اساسی شما چیست؟


۰۵ مرداد ۹۷ ، ۱۴:۰۹ ۷ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
سعید بیگی

برادر از برادرش سیره...؟!


     سال های پایانی عمر مرحوم پدر را به خاطر دارم. خدا بیامرز همیشه و هر دفعه ما را می دید، می گفت: « فامیل باید نزدیک آدم باشه! با رفت و آمد نکردن، از هم دور می شید! تا می تونید با همدیگه رفت و آمد و اختلاط کنید. برادر وقتی با برادرش رفت و آمد نکرد، غریبه است! »

     خدا بیامرز هر وقت می شنید، یکی از فامیل ها از شهرستان آمده و منزل یکی از هم محلی ها ساکن شده، با این که بزرگ فامیل بود، منتظر نمی شد که دیگران به دیدنش بیایند و بلافاصله به دیدن مهمان می رفت و اگر امکان داشت، او را به منزل خود دعوت می کرد.

     اگر می شنید کسی از فامیل ها در شهرستان بیمار است، تا جایی که می توانست تلاش می کرد، به دیدنشان برود و اگر ممکن نبود؛ بسیار ناراحت و دلتنگ می شد و در اولین فرصت به آن ها سر می زد و از آن ها دلجویی می کرد. برای همین وقتی پدر از دنیا رفت، ده ها نفر از فامیل برای مراسم ختمش از شهرستان آمدند و هر کدام را می دیدی، طوری گریه و بی تابی می کرد، گویی پدر خودش مرحوم شده است!

     آری! آن چه قدیمی ها مثل شادروانان پدر و مادرم داشتند و ما نداریم؛ عشق، محبت و گذشت نسبت به دیگران بود و آن چه ما داریم و آن عزیزان نداشتند؛ غرور و خودپسندی فراوان است که باعث شده، به خاطر یک حرف ساده و بی اهمیت، سال ها با نزدیک ترین عزیزان خود قطع رابطه کنیم و تازه خود را کاملا بی تقصیر بدانیم!

     عزیزان! تا دیر نشده با یک دیدار، تلفن و اگر رویش را نداریم؛ با یک پیامک با آنان که از هم جدا مانده، اما دلتنگشان هستیم؛ ارتباط بگیریم و دل های زیادی را شاد کنیم!


۲۵ تیر ۹۷ ، ۲۱:۲۴ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سعید بیگی

بزم محبت


« بنازم به بزم محبت که آن جا          گدایی به شاهی مقابل نشیند ... »


     بزم یعنی جشن و شادمانی جمعی و هم از این رو در بزم محبت، باید جمعی باشند؛ اهل عشق و محبت که گرد هم آیند و زمانی باشد و فرصتی که غنیمت شمرندش و به هم صحبتی هم سرشار سازند، از تجارب عاشقانه و مهرآمیز گروهی و در این بزم عاشقانه پایه و رتبه ی دنیایی اگر چه شاهی، به پول سیاهی نیرزد!

     به عبارت دیگر بزم محبت جایگاه و مقامی است که برگزیدگان عالم عشق، در آن به ذکر محبوب و معشوق ازلی و ابدی مشغول می شوند و جز نام و یاد او بر صفحه ی جسم و جان آنان نمی گذرد و در آن برتری به صفا و خلوص بیشتر است، نه مقام و ثروت مادی و دنیایی!

     و برترین جایگاه بزم محبت، بهشت خداوندی است که همه ی عاشقانِ صادق و شیفتگانِ قرار از کف داده ی حضرت حق، در آن درآمده اند و آن چه اراده کنند، در برابرشان حاضر می شود و این ها همه از کلام حق دانسته می شود، آن جا که در قرآن کریم در اوصاف پرهیزگاران و مقربان درگاه الهی، به وصف بهشت و بهشتیان پرداخته و چنان زیبا آن ها را می نمایاند که هوش از سر هر صاحب عقلی می رباید. امید که آن بزم محبت جایگاهمان باشد و لایقش باشیم.


۱۷ تیر ۹۷ ، ۰۲:۴۱ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سعید بیگی

محبت بی بهانه


     خوب می دانیم، محبت چند نوع است و بهترین و عالی ترین نوع آن « محبت بی چشم داشت » یا « بی بهانه » است. یعنی وقتی ما به کسی خوبی می کنیم، ابدا از او انتظار جبران لطف و مهربانی خودمان را نداریم. این نوع محبت و مهربانی در بین انسان ها قطعا رنگ و بوی خدایی دارد، یعنی از جنس محبت خداست.



     به عبارت دیگر کسانی که به خدا نزدیک باشند و دوست او حساب شوند، این گونه محبت می کنند. این افراد یا پیامبران و اولیای خدایند و یا کسانی که به اولیای خدا بسیار نزدیکند. انسان های نیک و بزرگ منشی که بدون انتظار جبران خوبی هایشان، به دیگران محبت می کنند.



     اما مهم ترین گروهی که اهل « محبت بی بهانه » یا « بی چشم داشت » هستند، عزیز ترین عزیزان مایند؛ یعنی « پدر » و « مادر »!! حال اگر کمی دقت کنیم، جنس و نوع محبت عالی و الهی را به یاد خواهیم آورد. همان لطف و محبتی که پدران و مادرانمان به ما داشتند. اکنون باید به یاد آورده باشید که چگونه برای من و شمایی که کودکی کم توان و ضعیف بودیم؛ زحمت کشیدند و مانند پروانه ای عاشق که به دور شمع می گردد؛ اطراف ما چرخیدند و عمر و توان و جوانی خود را به پای ما ریختند.



     حال نوبت ماست که پروانه ی شمع وجودشان شویم و نگذاریم حتی اندکی رنج و سختی را تحمل کنند. این بزرگواران از ما جز محبت نمی خواهند و ما این مرهم دردهای دوران پیریشان را از آنان دریغ نخواهیم کرد!



۰۳ تیر ۹۷ ، ۲۱:۵۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید بیگی

چه خوش بی مهربونی هر دو سر بی ...


     بنا بر گفته ی زیبای باباطاهر همدانی، شاعر بزرگ قرن جهارم و پنجم هجری قمری، مهر و محبتی که یک طرفه باشد؛ انسان را گرفتار دردسر می سازد و این مهرورزی به سرانجام خوبی ختم نمی شود.


     مهربانی یعنی محبت کردن و محبت دیدن. یعنی انسان هم از محبت کردن لذت می برد و هم از محبت دیدن. حال تصور کنید، انسانی فرد دیگری را دوست دارد، اما طرف مقابل هیچ علاقه ای به او ندارد. نفر اول فقط محبت می ورزد و هیچ محبتی نمی بیند و نفر دوم فقط محبت می بیند و هیچ محبتی نمی کند. یعنی هیچ یک از طرفین از دو جنبه ی محبت بهره مند نمی شوند.


     به عبارت دیگر هیچ کدام از این دو نفر نهایت عشق و محبت را درک نخواهند کرد. عشق و محبت اگر دو سویه باشد، هر دو طرف را به کمال می رساند و طرفین هم از محبت کردن و هم از محبت دیدن بهره مند خواهند شد و این کمال محبت است!


     وقتی عشق و محبت دوطرفه باشد؛ بدین معناست، که فرد هم از دوست داشتن و هم از دوست داشته شدن لذت می برد و بدان راضی است. اما در عشق و محبت یک طرفه، یا دیگری را دوست ندارد، یا نمی خواهد او را دوست بدارند و اگر طرف مقابل هر یک از این راه ها را برگزید و به میل خود پیش رفت، دچار گرفتاری خواهد شد ... !


۰۳ تیر ۹۷ ، ۰۰:۴۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید بیگی

بهانه ی محبت

     در پُست پیشین از زنگ انشا و پیک بهاری یا پیک نوروزی گفتیم و خاطرات شیرین مشترکی که با این ها داریم. یکی از راه های نزدیک شدن و محبت کردن به دیگران، پیدا کردن نقاط مشترک هر چند ناچیز و کوچک است و ما که این تجربیات مشترک را از سر گذرانده ایم، می توانیم از آن ها به عنوان پنجره ای برای یک سلام گرم و گفتگوی کوتاه دوستانه استفاده کنیم.


     روشن است که این تجربیات باعث دوستی عمیق و صمیمیت فراوان بین ما نمی شود، اما بهانه ای است برای نزدیک شدن به هم؛ به اندازه ای که، وقتی از سر ناچاری باید چند ساعت کنار هم بنشینیم؛ از تجربیات مشترک سخن بگوییم و وقتمان را با سخنان مهرآمیز پر کنیم. از طرفی اگر با کسی این همراهی و همسایگی چند ساعته را داشتیم، نباید زیاد صمیمی شویم و رفت و آمد خانوادگی برقرارکنیم!

     و کلام آخر این که، یک لبخند کمترین هدیه به کسانی است؛ که ما را می شناسند و آنان که ما را نمی شناسند، اما ساعاتی در کنار ما بوده یا هستند و چه بهتر که با یک حس خوب در کنار هم بنشینیم و روزمان را سپری کنیم!


۰۲ تیر ۹۷ ، ۱۷:۴۴ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید بیگی

لطف کن لطف ... !


     بسیاری از ضرب المثل های شیرین فارسی آیینه ی تمام نمای زندگی مهرآمیز و صمیمانه ی مردم عزیزمان در گذشته بوده است. گذشتگان ما ـ که خدایشان بیامرزد ـ مهر و محبت را نه فقط در کلام که در عمل و رفتارشان نهادینه ساخته بودند و بسیاری از آداب و رسوم مهرانگیز و محبت آمیزی که اکنون در بین مردم کشورمان رایج است، از روحیه ی صلحجو و مهربانانه ی آنان حکایت می کند.

     ادبیات شیرین و پرگهر فارسی نیز بسیاری از این ضرب المثل ها را در آغوش خویش پرورده و برای تقدیم به آیندگان، آن ها را با نهایت دقت حفظ کرده است. جرعه هایی از این سرچشمه ی زلال و دل انگیز را می نوشیم:


« از محبت خارها گُل می شود          وز محبت سرکه ها مُل می شود »


« زیباترین مَنِش انسان محبت اوست»


« به خوبی و با نرمی و دلخوشی          توانی که فیلی به مویی کشی»


« درس معلم ار بود زمزمه ی محبتی          جمعه به مکتب آورد طفل گریزپای را »


« گفتم ز مهرورزان رسم وفا بیاموز »


« وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم     که در طریقت ما کافری است رنجیدن! »

« .......... »

۲۹ خرداد ۹۷ ، ۰۰:۳۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید بیگی

محبت حقیقی ... !


محبت به دیگران چند نوع است:


     1. بدون این که به دیگری محبت کنی، از دیگران توقع داری به تو محبت کنند و آن؛ محبت افراد خودپسند و متکبر است که محبت دیگران به خود را وظیفه ی آنان می داند.

     2. به دیگری محبت می کنی و انتظار داری، دیگری هم در عوض به تو محبت کند و آن محبت بازرگانان و تاجران است که داد و ستد را در تمام امور زندگی از جمله محبت، پیشه ی خود ساخته اند.

     3. به دیگری محبت می کنی و اگر پاسخت را با محبت داد، سپاس خداوند را به جا می آوری و اگر به تو محبت نکرد؛ برایش دعا می کنی و چشم انتظار چیزی نیستی.

     این نوع از محبت بدون چشم داشت، محبت پدر و مادر و اولیای خدا و در واقع محبت خدایی است و اصل محبت همین است که بی چشم داشت محبت کنی و کسی که به این حد از خود گذشتگی رسیده باشد، یا از اولیای خداست یا با اولیای خدا محشور خواهد بود و خانه ی دلش تا ابد آباد است.

     نکته: هنگام محبت کردن؛ موجود نیازمند به محبت ممکن است انسان، حیوان یا گیاه باشد و نباید هنگام محبت کردن؛ بین انسان، گیاه و حیوان تفاوتی باشد. اصل « محبت کردن » مهم است نه موجودی که نیازمند لطف است و چه بسا به گیاه یا حیوان کمک کردن به جهت ناتوانی در بیان مقصود، ارزشمند تر از لطف به یک انسان باشد.

۲۱ خرداد ۹۷ ، ۱۰:۵۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید بیگی