۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سلام» ثبت شده است

سابقه ی وبلاگ نویسی من

دوستان سلام


     من وبلاگ نویسی رو از سال 1389 شروع کردم. در اردیبهشت ماه سال 1389 به طور اتفاقی (البته من فکر می کنم که هیچ چیزی به طور اتفاقی در دنیا رخ نمی ده!) یکی از دانش آموزان سال های قبل رو دیدم و یکی دو ساعتی با هم به گفتگو مشغول شدیم.

     بعد گفت که بیکاره و ایده ی راه اندازی یک گیم نت یا کافی نت به ذهنمون رسید. برای تحقیق و برنامه ریزی به سراغ دوستم که مهندس کامپیوتر بود رفتیم و ایشون بعد از یک ساعت صحبت با ما دو نفر پیشنهاد داد که یک کافی نت بزنیم، چون با روحیات ما سازگاری بیشتری داره و دردسرش کمتره.

     خلاصه کافی نت با سرمایه ی پدر ایشون و کار ما دو نفر راه افتاد و این شروع آشنایی هر چه بیشتر من با اینترنت و وبلاگ نویسی بود. هر چند همکاری ما با هم بیش از چند ماه طول نکشید، اما باعث شد من با دنیای تکنولوژی و فضای مجازی آشنا و دوست بشم.

     بعدها در سایت های زیادی وبلاگ ساختم و مدتی مطلب نوشتم، اما هیچ وقت اون ذوق و شوقی که در وبلاگ نویس های اون زمان دیده بودم ـ به جز چند مورد انگشت شمار ـ دیگه ندیدم و نمی بینم. به هر حال برای همه ی وبلاگ نویس ها آرزوی توفیق روزافزون دارم.

     امروز اسم و آدرس وبلاگ هایی رو که هنوز حیات دارند (هر چند من دیگه فرصت نکردم واردشون بشم و ادامه بدم!) براتون می نویسم. امیدوارم لطف کنید و نگاهی به اون ها بیندازید و نظرتون رو برام بنویسید. نظرات عمومی در معرض دید عموم قرار خواهند گرفت و نظرات خصوصی مخفی باقی خواهند ماند.

     پیشاپیش از این که لطف می کنید و بعد از دیدن وبلاگ ها نظرتون رو برام می نویسید، سپاس گزارم. هنوز دارم تلاش می کنم؛ بعضی وبلاگ ها رو ادامه بدم و اگر شرایط مهیا بشه، حتما این کار رو خواهم کرد.


آدرس وبلاگ های من: (با کلیک روی نام وبلاگ وارد وبلاگ می شوید.)

 

Navidesaba.blogfa.com


Golbargeadab.blogfa.com


Atremalakut.loxblog.ir


Mehrbaani.blog.ir



۲۹ دی ۹۷ ، ۰۱:۴۲ ۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سعید بیگی

درخواست نظر و پیشنهاد

دوست من سلام؛


     در این پست از شما خوانندگان محترم خواهش می کنم، نظرتان را در باره ی مطالب وبلاگ بفرمایید و اگر پیشنهادی دارید که می تواند به ما کمک کند، از بیان آن دریغ نورزید.


     چشم به راه مطالب زیبا و مفیدتان هستم. پیشاپیش از همیاری و همکاری شما عزیزان صمیمانه سپاس گزارم! حق نگهدارتان!






                                                                                  ***

دوستان سلام

     از تمام عزیزانی که پیشنهادها و نظرات خودشون رو در خصوصی یا همین جا اعلام کردند، صمیمانه سپاس گزارم و تلاش می کنم ازشون استفاده کنم. از این که به من کمک کردید و همراهم بودید، ممنونم. حق نگهدارتون!


۱۹ آذر ۹۷ ، ۲۳:۱۸ ۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
سعید بیگی

توضیح لازم

سلام

     چند روزی است که می خواهم سری به وبلاگم بزنم، اما آن قدر سرم شلوغ است که فرصت نمی شود. حالا آمدم که بگویم اگر نمی آیم، عمدی در کار نیست و به زودی بر می گردم.

     راستش مدتی است، مشغول کاری هستم و در یک دوره ی آموزشی هم ثبت نام کردم و مشغول گذراندنش هستم و به همین دلیل فرصتم برای حضور در وب واقعا کم شده است. 

     از دوستانی که نگران شدند و پیگیری فرمودند و در خصوصی پیام دادند، صمیمیانه سپاسگزارم. ان شاءالله به زودی بتوانم بیشتر در خدمت دوستان باشم. شاد و پیروز و سربلند باشید! خدا نگهدارتان!

۰۶ مهر ۹۷ ، ۱۷:۲۵ ۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
سعید بیگی

معرفت...!

     چند روز پیش که برای نماز جماعت به مسجد رفته بودیم، به یکی از دوستان سلام دادم و متوجه شدم، ایشان به سردی پاسخم را دادند. از همان لحظه با خودم فکر کردم، چرا باید اینطور با من برخورد کنند؟ با این که من سنم بیشتر از ایشان است؛ نه تنها سلام ندادند، بلکه پاسخ مرا هم به سختی دادند.

     به هر روی دلیل این رفتار را نفهمیدم تا این که به خانه آمدم. وقتی ماجرای مسجد را تعریف کردم، پسرم گفت در آن چند روزی که شما مسافرت بودید، ما از مغازه ی ایشان مقداری جنس نسیه آوردیم و احیانا ایشان به خاطر این مسئله ناراحت شده اند.

     به هر صورت ما آن بدهی ناچیز (8500 تومانی) را پرداخت کردیم و من از بچه ها خواستم که دیگر از ایشان خرید نکنند. خانواده ی ما به طور متوسط ماهانه حدود (300000 تومان) از این آقا خرید می کرد و تماما هم نقد بود. اما این آقای محترم بابت مبلغی ناچیز به همکاران مغازه دارش گفته بود، ما بدحسابیم و به ما جنس نفروشند!

     همکارانش به او گفته بودند که تو اشتباه می کنی، اما او نپذیرفته بود. من حق را به ایشان می دهم، اما از دست خودم ناراحتم که چرا باید طرفم را نشناسم. دیروز که برای نماز به مسجد می رفتیم، ایشان نزدیک آمدند و بعد از سلام گرم و احوالپرسی از ما خواستند که باز هم برای خرید به مغازه ایشان برویم!

     وقتی ما این طور به مردم ـ آن هم کسی که مشتری دائمی ماست و هر ماه چقدر به ما سود می رساند ـ سخت می گیریم، چطور انتظار داریم خداوند بر ما آسان بگیرد؟ کاش کمی بیشتر مراقب گفتار و رفتارمان باشیم!!


۱۳ مرداد ۹۷ ، ۱۶:۵۹ ۶ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
سعید بیگی