۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شیطان» ثبت شده است

ایمان و اعتقاد درست، سراغ دارید؟

 

عزیزان این روزها داشتن اعتقاد و ایمان درست به خداوند و پیامبر اسلام (ص) و ائمۀ معصومین (ع) از کالاهای کمیاب شده است.

 

متاسفانه بسیاری از افراد مذهبی‌نما و روحانی‌نما ـ به مذهبیون واقعی و روحانیون واقعی جسارت نمی‌کنم ـ با رفتارهای دنیاطلبانه و دم از دین زدن و از سفرۀ دین نان خوردن، آشکارا به دین و مذهب ضربه می‌زنند.

 

در این میان عده‌ای نادانسته به این کار می‌پردازند که باید در محضر وجدان خویش و نیز در پیشگاه الهی باید پاسخگو باشند.

 

و عده‌ای هم با قصد و غرض و احیانا مرض، این آسیب را به دین و اعتقادات مردم می‌زنند تا برای خود در دنیا کلاهی دست و پا کنند یا از یاران شیطانند و باید برای ارباب‌شان انجام وظیفه کنند.

 

از خداوند بزرگ می‌خواهیم شر این گروه‌های فاسد و ضد دین را به خودشان بازگرداند و دل‌های همۀ ما را به نور ایمان روشن و منور بگرداند. آمین.

 

در این میان شدت هجمه و حمله در گروه‌های اجتماعی، به ویژه آن بخش‌هایی که نوجوانان و جوانان‌مان در آنها بیشترین اعضا را تشکیل می‌دهند؛ شدیدتر و قویتر است.

 

دشمنان خدا و مردم با برنامه‌ریزی و سرمایه گذاری فراوان جوانان را با عناونینی چون ملیت، انسانیت، عقاید و مکاتب و فرقه‌های انحرافی که هیچ پایه و اساسی ندارند و تنها در حد چند آداب ساده و نکتۀ اخلاقی خلاصه می‌شوند، فریب داده و برای انزجار و تنفر جوانان از دین مبین اسلام، رفتارهای نادرست برخی از بزرگان سیاسی و شخصیت‌های کشوری را نمونه می‌آورند.

 

طبیعی است در دنیایی که مطالعه هیچ نقشی در زندگی امروز جوانان ندارد، توقع حفظ اعتقادات درست و نلغزیدن در این سراشیب هولناک بسیار دشوار است و همتی بزرگ می‌طلبد که کمتر در آنها می توان از آن نشانی یافت.

 

چند روز پیش با یکی از این جوانان صحبت می‌کردم که منبع و مبدا افکار و اعتقاداتش چند کانال تلگرامی و شبکۀ اجتماعی بود و به قول خودش می‌خواست مرا از راه اشتباه بیرون بیاورد و هدایت کند.

 

وقتی منظور دشمنان از برخی مطالب را که در واقع برای تحقیر جوانان ایرانی و از بین بردن خودباوری آنان تهیه شده بود، برایش روشن کردم؛ متوجه شد و به اشتباهش پی برد و آن کانال خاص را بلاک و حذف کرد.

 

اما این کانال‌ها و شبکه‌ها آنقدر زیادند که به سادگی نمی‌شود آنان را حذف کرد؛ بلکه باید در برابر آنها؛ مطالب درست و اساسی و پایه‌ای را در اختیار جوانان نهاد تا با تامل و تفکر بتوانند درست را از نادرست تشخیص دهند و راه را از بیراهه بازشناسند.

 

همچنین تلاش در جهت نشان دادن رفتار اسلامی، انسانی می‌تواند به این توطئۀ دشمنان آسیب جدی وارد کند که (دین با پیشرفت و زندگی آرام و خوب مردم موافق نیست!!)

یا این مورد که (دین با انسانیت و رفتارهای انسانی و اخلاقی ما هیچ مناسبت و همراهی ندارد!!)

و ... .

 

این موارد بخش‌هایی کوچک از هزاران موردی است که امروز نقشۀ شوم دشمنان است و آنان برای رسیدن به اهدافشان ـ یعنی دور کردن جوانان پاک‌طینت از دین مبین اسلام و خداوند یکتا ـ به دین و مذهب خواهند تاخت و به این سادگی‌ها از میدان به در نخواهند رفت.

 

اما ما می‌دانیم که دین به زندگی دنیای مردم نیز اهمیت می‌دهد و این همه احکام و قواعد و مقررات در قرآن کریم و روایات پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت (ع) نشان از همین نکته دارد.

 

صفحات زندگی پیامبر اکرم (ص) و ائمۀ معصومین (ع) سرشار از نکات و مسائلی است که ارزش و اهمیت این دنیا و جهان آخرت را در دیدگاه ایشان مشخص می کند و نشان می‌دهد که خداوند ضمن برتر شمردن زندگی ابدی در آخرت، تمام امکانات را برای بهره گیری و استفاده در دنیا در اختیار بندگان قرار داده است.

 

آنچه که مهم است رعایت حقوق دیگران در دنیا است (حق الناس) و خداوند تنها سفارش کرده که به حق خود قانع باشید و به حق دیگران تجاوز نکنید که زندگی پس از مرگ ابدی و مهم تر است.

 

امیدواریم که با تلاش، مطالعه و الگو گرفتن از زندگی بزرگان دین و کشور که واقعا و حقیقتا نمونه‌های رفتار و اخلاق انسانی را عینیت بخشیده و برای ما روشن و مشخص کرده‌اند؛ بتوانیم بندگانی خوب، دانا و بصیر برای خدای مهربان‌مان باشیم.

 

 

 

۱۳ آبان ۰۰ ، ۲۲:۴۱ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سعید بیگی

هیس...!! دختر خوب!



     ـ « آهای!... باشُمام!... بله! شما که اون پشت قایم شدی و فکر می کنی، کسی نمی بینتت! دالللی...! ببین گوشه های دامن زرزریت از پشت درخت دیده می شه. چه دامن قشنگی! این طرف هم دو تاگوشه ی طلایی رنگ روسریت تو نسیم بازی می کنه! پس سعی نکن خودت رو مخفی کنی، چون کاملا دیده می شی.



     آفرین که اومدی بیرون! علیک سلام خانم کوچولو...! خوبی؟ حالت چطوره؟ کلاس چندمی؟ عمو چرا ساکتی و حرف نمی زنی؟ چرا جوابم رو نمی دی؟ چی؟... نمی شنُفَم! شاید مامان و بابات گفتند که با غریبه ها حرف نزنی! آفرین که به حرفشون گوش می دی. ولی تو دیگه یه خانم شدی و می تونی از خودت محافظت کنی!



     بابا و مامان زیادی بدبین و نگرانند! من دارم می رم، پارکِ سرِ کوچه. اگه بخوای تو هم می تونی باهام بیایی. اون جا سر و صدای بچه ها گوش همه رو برده. شاید بابا و مامان نتونند و وقت نداشته باشند که تو رو ببرند پارک! اما من که وقت دارم و می تونم. بیا دستتو بده عمو با هم بریم...! »


***


     ..... و بدین ترتیب یک موجود شیطان صفت، بی رحم و ناجوانمرد، دخترک بیچاره را به گوشه ای از پارک برد و گوشواره ها و النگوی کوچکش را به زور از دست و گردنش کشید و او را زخمی، نیمه جان، ترسان و مضطرب در گوشه ی خلوت پارک رها کرد...!



     چند پیرمرد و چند عابر زن به کمکش آمدند و او را به دفتر پارک بردند و کمی آب به او دادند. ناگهان زنی مضطرب و هراسان به طرف پارک آمد و سراغ دخترکش را گرفت. او را به طرف دفتر پارک راهنمایی کردند. مادر دخترش را در آغوش گرفت و از حال رفت. دخترک که بیشتر ترسیده بود، جیغ می زد و از مردم می خواست که به مادرش کمک کنند و نگذارند بمیرد! او فکر می کرد مادرش دارد می میرد...!



     خانم ها او را به هوش آوردند و به درمانگاه رساندند. خدا به مادر و فرزند رحم کرده بود! اما شاید دفعه ی بعد آن موجود شیطان صفت پلیدتر باشد و فرصت کافی داشته باشد، برای نیات پلیدتر و شوم تر خود...! پدران و مادران باید بیشتر مراقب بچه ها، این دسته گل های زندگی باشند. خدا خودش به بچه های بی پناه کمک کند!


۲۹ مرداد ۹۷ ، ۱۹:۴۹ ۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
سعید بیگی

الهی و ربی...!


     امروز از عمق جان پی بردم و فهمیدم؛ اگر لطف خدا یک لحظه با من نباشد، هیچ نیستم و گرفتار دردسر می شوم و به هیچ روی نمی توانم در برابر کوچکترین عامل نفوذی شیطان دوام بیاورم و به سادگی آب خوردن در دام می افتم و آلوده ی گناهان کوچک و بزرگ می شوم.

     شیطان که آرزو می کرد، مرا در آن حال ببیند؛ همان لحظه تصویری تمام رنگی در نمای بسته از من می گیرد و با تصاویر دیگران به شکل آلبومی درآورده و به درگاه الهی می برد و می گوید؛ خدایا این هم بندگان برگزیده ات در حال گناه که آنان را اشرف مخلوقات نامیدی و به آنان بالیدی و افتخار کردی!



     الهی! لا تکلنی الی نفسی طرفه عین ابدا! خدایا حتی یک آن، مرا به حال خودم وامگذار!

     خدایا! به خداییت و به آبروی بندگان مُقرّب درگاهت قسمت می دهم، یک لحظه ما را به حال خودمان وامگذار! خدایا! ما تاب و توان رویارویی در برابر وسوسه های کوچک و بزرگ نفس اماره و شیطان را نداریم، مگر با امداد و یاری تو! پس خودت به فریادمان برس و نجاتمان بده!



     الهی و ربی! من لی غیرک! خدایا من پروردگاری جز تو ندارم!

     الهی! ما به جز تو هیچ کس را نداریم که بتوانیم از شر شیطان و دیگرانی که قصد آزار و اذیت و آسیب رساندن به ما را دارند، به او پناه ببریم؛ پس خودت پناهمان باش و دستمان را بگیر! آمین یا رب العالمین!


۲۵ مرداد ۹۷ ، ۱۴:۰۵ ۸ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سعید بیگی

حجاب؛ زنانه یا مردانه ... ؟!

آیا حجاب ویژه ی زنان است یا مردان نیز باید حجاب داشته باشند؟

     در پاسخ باید گفت، گرچه تاکنون مفهوم حجاب داشتن و بدن خود را پوشیده نگاه داشتن، بیشتر در باره ی زنان گفته شده است؛ اما مردان نیز می بایست، بدن خود را از برابر چشم نامحرم بپوشانند و حفظ کنند. در درگاه الهی تفاوتی بین زن و مرد وجود ندارد و هر دو آفریده ی خداوند حکیم هستند.

     اما از حجاب مهم تر عفاف است و عفاف یعنی پاکدامنی. انسان چه زن و چه مرد باید روح خود را اسیر تمایلات نفسانی و شهوانی نسازد و از مسیر راستی و درستی دور نشود. گرچه این کاری بس دشوار است اما انسان اگر به خدای تعالی ایمان داشته باشد و به او نزدیک شود، می تواند با یاری پروردگار، به سادگی خود را از بند نفس و شیطان برهاند و پاکدامنی پیشه کند.

     اگر مردان و زنان ما هم عفاف داشته باشند، یعنی به نامحرم نگاه آلوده نکنند و هم حجاب لازم را رعایت کنند، فضای اجتماعی پاک تر می شود و بسیاری از روابط ناپاک و آلوده از بین می رود و بنیان زندگی پاک و خانوادگی محکم تر و پایدارتر خواهد شد. باشد که چنین شود!


۲۳ تیر ۹۷ ، ۱۴:۳۰ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید بیگی

آزادی و آزادگی ... !

     چند وقت پیش فیلمی در باره ی حیوانات از صدا و سیما پخش می شد که در باره ی میمون های آفریقایی بود. بومیان آفریقا برای به دام انداختن میمون ها، حفره ای در بین ریشه های درختان درست می کردند و گردو یا خوراکی دیگری را درون آن قرار می دادند.



     میمون برای برداشتن آن ماده ی خوراکی از درخت پایین می آمد و دستش را برای برداشتن گردو داخل حفره می کرد و آن را در مشت می گرفت. سپس تلاش می کرد دست حاوی گردو را بیرون بیاورد، اما دستش را مُشت کرده بود و دست حاوی گردو از همان سوراخی که داخل حفره شده بود، بیرون نمی آمد.


     بومیان شکارچی فوری می آمدند و میمون بیچاره را می گرفتند. اگر میمون می دانست که برای رهایی باید گردویی را که در دست دارد رها کند، دیگر گرفتار نمی شد. اما طمع میمون مانع آزادی و نجاتش شد و او را به کام مرگ بُرد.


*****

     ما انسان ها نیز گاهی دستمان را مشت می کنیم و مال و ثروتی ناحق و حرام را در دست می گیریم، تا از آن استفاده کنیم، غافل از آن که همین کار ما را به دام شکارچی قسم خورده مان شیطان می کشاند و گرفتار دردسر می شویم.


     تنها راه رهایی و نجات از بلا و دردسر گرفتاری، رها کردن مال و ثروت حرام و ناحقی است که از آنِ دیگری است و ما آن را در مشت گرفته ایم و به هیچ روی حاضر به رها کردنش نیستیم. اگر کمی حواسمان جمع باشد و دارایی دیگران را از آنِ خود نپنداریم؛ اهل نجات خواهیم بود.


     نکته: خوب است این نکته را برای فرزندانمان نیز روشن کنیم که در زندگی مراقب باشند و ببینند که آیا این پول یا چیز دیگر آن قدر ارزش دارد که پاکی روح خود را در برابر آن از دست بدهیم یا نه؟ و این که آیا داشتن آن چیز، ما را به خدا نزدیک می کند یا در دام نفس و شیطان اسیر می سازد؟




     شاید در قفس امنیت، آب و غذا همیشه آماده باشد، اما اضطراب، تشنگی و گرسنگی در فضای بی انتها و آزاد بر آن شرف دارد!!

۲۳ خرداد ۹۷ ، ۱۹:۵۶ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید بیگی

قضاوت ... !

     سال ها پیش از این، آقای علیرضا قزوه شاعر معاصر در مجموعه شعر « از نخلستان تا خیابان » عبارت های زیبایی را نقل کرده بودند، بدین مضمون:


     « ... دیروز در خیابان زنی را دیدم

که مانتو های سبک سامورایی را تبلیغ می کرد

با آستین های تنگ

مخصوص آنان که با تیمم نماز می خوانند!

و تاجری سه تیغه را

که به مرد شش میلیون دلاری محل نمی گذاشت!

هزار تا چاقو می ساخت همه را احتکار می کرد

در یک گوشه مردم با دو حلقه لاستیک خوشبخت می شدند

در بالای شهر به نیت چهارده معصوم آپارتمان های

چهارده طبقه می سازند؛

قاضی یی در یک روز

از دو طرف

سه بار سفارش شد

من کلاهم را قاضی کردم

 جهنمی شد!

مردم اما سوار سُرسُره ی بی خیالی شده بودند ... »


*****

     ما اما اصلا و ابدا عبرت نمی گیریم و برایمان مهم نیست! خداوند می بیند ولی اکنون قضاوت نمی کند و قضاوت را به روز جزا که روز قضا نیز خواهد بود واگذارده است؛ ما اما نه می دانیم و نه می بینیم ولی به سادگی قضاوت می کنیم و پا روی حق می گذاریم و خود را گرفتار می کنیم.

     شک نیست که قضاوت عجولانه و بی تدبیر، ما را به ورطه ی نابودی خواهد کشید! بدترین نمود قضاوت دیگران؛ شکستن دلشان، بردن آبرویشان و هَتک حُرمت به آنان است و پاسخ این حق الناس را به سادگی نمی توان داد؛ که خداوند حق الله و حق النفس را شاید ببخشد، اما هرگز حق الناس را نخواهد بخشید. چرا که صاحب حق دیگری است و حق خود را در دادگاه عدل الهی مطالبه خواهد کرد.

     باید از وسوسه ی شیطان و نفس پلید به خداوند پناه ببریم و حتی اگر به موضوعی در ارتباط با دیگری علم داریم، او را قضاوت نکنیم و ایمان و اعتقاد خود را بر باد ندهیم! که شایسته نیست در جایگاه قضاوت بنشینیم، در حالی که نه علمش را داریم و نه لیاقتش را ... !

۳۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۱:۰۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید بیگی