« گویند: فردی خروس ملا نصرالدین را دزدیده بود
و در زیر لباسش پنهان کرده بود و می رفت. ملا متوجه شد و در پی او روان گشت. وقتی
به او رسید، دُم خروس از زیر لباس دزد پیدا بود. ملا پرسید: آیا خروس مرا ندیده
ای؟
مرد هراسان و مضطرب پاسخ داد: به حضرت عباس
ندیده ام و از آن خبر ندارم. ملا گفت: بگو اکنون من چه کنم؟ دُم خروس را که از زیر
لباست بیرون زده، باور کنم یا قسم حضرت عباست را...؟! »
این حکایت شرح حال این روزهای مردم ما و
دولتیان محترم است. مردم زیر بار فقر و بی عدالتی دارند عذاب می کشند و هنگامی که
کسی از آنان یا نمایندگان شان در مجلس یا دیگری سخنی در دفاع از حق مردم و حمایت
از آنان می زند؛ مسئولان محترم به آمار و نمودارهایی استناد می کنند که ابدا
واقعیت ندارد و با آن می خواهند، تقصیر را به گردن دیگری بیندازند و قبول مسئولیت
نکنند و او را دشمن نظام می شمارند!
آقایان محترم! ما گرانی های افسار گسیخته ی
این روزها و رنج مردم را باور کنیم یا آمارها و نمودارهای شما را؟ یکی از معصومین
فرموده اند: لا دین لمن لا معاش له. به قول خودمان: شکم گرسنه دین و ایمان ندارد!
اگر توان بهبود اوضاع اقتصادی کشور و مردم
را دارید، کاری انجام دهید که نوش دارو پس از مرگ سهراب نشود. اگر توان اصلاح
شرایط را ندارید، به جای هر کاری روشن و صریح با مردم سخن بگویید و مشکلات مسیر را
توضیح دهید.
ایمان داشته باشید که مردم شریف و نجیب
ایران اگر با آن ها روراست باشید، به یاری شما خواهند آمد و تا پای جان ـ برای حل
مشکلات و سرافرازی ایران اسلامی ـ در کنار شما خواهند بود!