۵۲ مطلب با موضوع «بهبود فردی» ثبت شده است

ایمان و اعتقاد درست، سراغ دارید؟

 

عزیزان این روزها داشتن اعتقاد و ایمان درست به خداوند و پیامبر اسلام (ص) و ائمۀ معصومین (ع) از کالاهای کمیاب شده است.

 

متاسفانه بسیاری از افراد مذهبی‌نما و روحانی‌نما ـ به مذهبیون واقعی و روحانیون واقعی جسارت نمی‌کنم ـ با رفتارهای دنیاطلبانه و دم از دین زدن و از سفرۀ دین نان خوردن، آشکارا به دین و مذهب ضربه می‌زنند.

 

در این میان عده‌ای نادانسته به این کار می‌پردازند که باید در محضر وجدان خویش و نیز در پیشگاه الهی باید پاسخگو باشند.

 

و عده‌ای هم با قصد و غرض و احیانا مرض، این آسیب را به دین و اعتقادات مردم می‌زنند تا برای خود در دنیا کلاهی دست و پا کنند یا از یاران شیطانند و باید برای ارباب‌شان انجام وظیفه کنند.

 

از خداوند بزرگ می‌خواهیم شر این گروه‌های فاسد و ضد دین را به خودشان بازگرداند و دل‌های همۀ ما را به نور ایمان روشن و منور بگرداند. آمین.

 

در این میان شدت هجمه و حمله در گروه‌های اجتماعی، به ویژه آن بخش‌هایی که نوجوانان و جوانان‌مان در آنها بیشترین اعضا را تشکیل می‌دهند؛ شدیدتر و قویتر است.

 

دشمنان خدا و مردم با برنامه‌ریزی و سرمایه گذاری فراوان جوانان را با عناونینی چون ملیت، انسانیت، عقاید و مکاتب و فرقه‌های انحرافی که هیچ پایه و اساسی ندارند و تنها در حد چند آداب ساده و نکتۀ اخلاقی خلاصه می‌شوند، فریب داده و برای انزجار و تنفر جوانان از دین مبین اسلام، رفتارهای نادرست برخی از بزرگان سیاسی و شخصیت‌های کشوری را نمونه می‌آورند.

 

طبیعی است در دنیایی که مطالعه هیچ نقشی در زندگی امروز جوانان ندارد، توقع حفظ اعتقادات درست و نلغزیدن در این سراشیب هولناک بسیار دشوار است و همتی بزرگ می‌طلبد که کمتر در آنها می توان از آن نشانی یافت.

 

چند روز پیش با یکی از این جوانان صحبت می‌کردم که منبع و مبدا افکار و اعتقاداتش چند کانال تلگرامی و شبکۀ اجتماعی بود و به قول خودش می‌خواست مرا از راه اشتباه بیرون بیاورد و هدایت کند.

 

وقتی منظور دشمنان از برخی مطالب را که در واقع برای تحقیر جوانان ایرانی و از بین بردن خودباوری آنان تهیه شده بود، برایش روشن کردم؛ متوجه شد و به اشتباهش پی برد و آن کانال خاص را بلاک و حذف کرد.

 

اما این کانال‌ها و شبکه‌ها آنقدر زیادند که به سادگی نمی‌شود آنان را حذف کرد؛ بلکه باید در برابر آنها؛ مطالب درست و اساسی و پایه‌ای را در اختیار جوانان نهاد تا با تامل و تفکر بتوانند درست را از نادرست تشخیص دهند و راه را از بیراهه بازشناسند.

 

همچنین تلاش در جهت نشان دادن رفتار اسلامی، انسانی می‌تواند به این توطئۀ دشمنان آسیب جدی وارد کند که (دین با پیشرفت و زندگی آرام و خوب مردم موافق نیست!!)

یا این مورد که (دین با انسانیت و رفتارهای انسانی و اخلاقی ما هیچ مناسبت و همراهی ندارد!!)

و ... .

 

این موارد بخش‌هایی کوچک از هزاران موردی است که امروز نقشۀ شوم دشمنان است و آنان برای رسیدن به اهدافشان ـ یعنی دور کردن جوانان پاک‌طینت از دین مبین اسلام و خداوند یکتا ـ به دین و مذهب خواهند تاخت و به این سادگی‌ها از میدان به در نخواهند رفت.

 

اما ما می‌دانیم که دین به زندگی دنیای مردم نیز اهمیت می‌دهد و این همه احکام و قواعد و مقررات در قرآن کریم و روایات پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت (ع) نشان از همین نکته دارد.

 

صفحات زندگی پیامبر اکرم (ص) و ائمۀ معصومین (ع) سرشار از نکات و مسائلی است که ارزش و اهمیت این دنیا و جهان آخرت را در دیدگاه ایشان مشخص می کند و نشان می‌دهد که خداوند ضمن برتر شمردن زندگی ابدی در آخرت، تمام امکانات را برای بهره گیری و استفاده در دنیا در اختیار بندگان قرار داده است.

 

آنچه که مهم است رعایت حقوق دیگران در دنیا است (حق الناس) و خداوند تنها سفارش کرده که به حق خود قانع باشید و به حق دیگران تجاوز نکنید که زندگی پس از مرگ ابدی و مهم تر است.

 

امیدواریم که با تلاش، مطالعه و الگو گرفتن از زندگی بزرگان دین و کشور که واقعا و حقیقتا نمونه‌های رفتار و اخلاق انسانی را عینیت بخشیده و برای ما روشن و مشخص کرده‌اند؛ بتوانیم بندگانی خوب، دانا و بصیر برای خدای مهربان‌مان باشیم.

 

 

 

۱۳ آبان ۰۰ ، ۲۲:۴۱ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سعید بیگی

دلی به دست آر ...!

دوستانِ جان؛ درود!

 

مدتی گرفتار بعضی مشکلات و کارها شدم و این وبلاگ، به روز نشد.

 

با عرض معذرت از حضور خوانندگان و دوستان گرامی؛ امیدوارم این مشکل دیگر پیش نیاید! ان شاءالله!

 

***

 

آورده اند که به خواجه عبدالله انصاری (یا دیگری از بزرگان تصوف ـ تردید از بنده است!) گفتند: فلان شخص مقاماتی دارد و در هوا می پَرَد!

گفت: هنر نکرده، مگس هم در هوا پرواز می کند.

 

گفتند: او بر روی آب راه می رود!

گفت: هنر نکرده، پَرِ کاه نیز روی آب می رود!

 

گفتند: پس هنرمند و انسانِ انسان، چه ویژگی باید داشته باشد؟

گفت: باید تلاش کند، باری از دوش مردم بردارد!

 

***

 

اگر در هوا پَری، مَگَسی باشی!

 

اگر بر آب رَوی، خَسی* باشی!

 

پس دلی به دست آر، تا کَسی باشی!

 

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

* خَس: علف یا پَرِ کاه که روی آب می مانَد.

 

 

 

۰۵ فروردين ۰۰ ، ۲۲:۲۱ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سعید بیگی

نعمت، رزق و برکت

 

دوستان همراه سلام

 

چند روز پیش یکی از دوستان، بخشی از یک فایل صوتی سخنرانی برایم فرستاد که خیلی جالب بود و تصمیم گرفتم آن را با شما به اشتراک بگذارم.

 

مطلب در بارۀ سه واژۀ «نعمت»، «رِزق» و «برکت» است.

 

«نعمت: به ورودی‌هایی گفته می‌شود که به زندگی و خانۀ ما وارد می‌شود؛ مثل: میوه، غذا، آب، پول و ...

 

رِزق: آن بخشی از این نعمت‌ها را که خودمان استفاده می‌کنیم؛ مثل: غذا، میوه و ...

 

برکت: آن بخشی از این رِزق که به یک محصول معنوی تبدیل می‌شود؛ مثل: نمازی که می‌خوانیم یا کمکی که به فردی می‌کنیم.

 

(مثال دیگر: سه کیلو سیب می‌خریم و به خانه می‌آوریم. این «نعمت» است.

 

دو عدد از این سیب‌ها را خودمان می‌خوریم. این «رِزق» ماست.

 

حال کار خیری انجام می‌دهیم. آن «برکت» این نعمت و رِزقی است که نصیب ما شده است.)

 

خوب است از خدا بخواهیم رِزق و بویژه برکت‌مان زیاد شود وگرنه نعمت ممکن است، زیاد شود و بعد در راه‌هایی هزینه و خرج شود که اصلا دوست نداریم؛ مثل: بیماری، دود کردن سیگار و قلیان و ...»

 

 

زندگی‌تان پر از برکت و رِزق الهی باد. ان‌شاءالله!

 

 

 

۲۹ خرداد ۹۹ ، ۱۲:۰۶ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سعید بیگی

یکی رفت و یکی موند!

 

عزیزان سلام!

در زندگی روزمره بعضی چیز ها گذرایند و بعضی چیزها ماندگار!

 

زمان می گذرد و ما می مانیم و اشیا و لوازمی هم در اطراف ما باقی می مانند. باد گذراست و خاک ماندگار!

 

سختی ها می گذرند و خاطراتِ آن سختی ها می مانند و در خاطر ما ثبت می شوند.

 

سختی ها ما را در فشار و عذاب نگاه می دارند و روح ما را صِیَقل می دهند و روح ما درخشان تر می شود.

 

بعضی سخنان نامناسب روح ما را می خراشد و ما را آزار می دهد، اما تاب و توان تحمل ناملایمات را در ما بالاتر می برد.

 

هر چقدر بیشتر سختی بکشیم ــ البته تا جایی که می توانیم تحمل کنیم ــ از نظر روحی و معنوی بیشتر رشد می کنیم و بیشتر می توانیم در زندگی خود و اطرافیان موثرتر باشیم.

 

البته منظور دخالت ناخواسته در زندگی و کار دیگران نیست! بلکه در صورت درخواست آنان بهتر می توانیم به آنها کمک کنیم.

 

خلاصه اینکه بسیاری از سختی ها و چالش های زندگی، برای رشد شخصیت ما لازم است و باید با قدرت آنها را پشت سر بگذاریم.

 

در این صورت یک دوست، یک همراه، یک پناه محکم برای آنها که دوستشان داریم؛ خواهیم بود!

 

در پناه پروردگار مهربان؛ دانا، توانا و مانا باشید.

۱۸ فروردين ۹۹ ، ۱۴:۴۹ ۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
سعید بیگی

قانون مهم 5 ثانیه

 

سلامی به گرمای دل‌های مهربان شما!

 

در این روز سرد زمستانی می‌خواهم با بیان یک نکتۀ مفید، شما را هم مثل خودم شگفت زده کنم.

 

مغز (ضمیر ناخودآگاه) ما برای این که از ما و زندگی مان حفاظت کند، عادت کرده که هر پنج 5 ثانیه یک بار موقعیتی را که ما در آن قرار داریم، بررسی نماید.

 

اگر در این مدت خطری را متوجه ما ببیند، دستوراتی را برای نجات ما از خطر و فرار از آن موقعیت صادر خواهد کرد.

 

این که مغز ما به فکر حفظ جان و سلامتی ماست، خیلی خوب و عالی است!

 

اما...!

اما بعضی وقت‌ها خیلی هم بد می‌شود!

 

حتما می‌پرسید: «چه وقت‌هایی؟...»

خواهم گفت.

 

مغز ما با استفاده از تجربه‌های چند هزارسالۀ نیاکان‌مان کار می‌کند و هر نوع تغییر در مکان، زمان و شرایط را نوعی تهدید برای سلامتی و جان ما به حساب می‌آورد!

 

یعنی شرایط ناشناخته و زمان و مکان غیر قابل پیش بینی را تهدیدی برای ما محسوب می‌کند و اجازۀ ماندن در آن وضعیت را به ما نمی‌دهد.

 

حال اگر ما آگاهانه بخواهیم، تغییری مثبت و رو به رشد و پیشرفت را در خود و زندگی‌مان ایجاد کنیم؛ طبیعی است که مغز مقاومت می‌کند و آن را برای ما زیانبار می‌داند.

 

نکتۀ جالب اینجاست که مغز فقط وقتی کوتاه می‌آید که در برابر عمل انجام شده قرار بگیرد.

 

در این صورت به شما می‌گوید: «نگران نباش!... هیچ تهدید و مشکلی نیست و همه چیز تحت کنترل ماست!»

 

بعد به دنبال تثبیت موقعیت ما می‌رود و در واقع از کار جدید ما حمایت خواهد کرد.

 

بنابراین باید هنگام اقدام به این نوع کارها و تغییرات، زمان بررسی را از مغزمان بگیریم و خیلی تند و سریع آن کار را آغاز نماییم.

 

یعنی در عرض کمتر از پنج 5 ثانیه، کار جدید را که قبلا از انجام آن واهمه داشتیم ـ البته با بررسی شرایط و امکانات خودمان ـ شروع کنیم تا به هدف مورد نظرمان دست پیدا کنیم.

 

این نکته که به «قانون 5 ثانیه» معروف است، بسیار می‌تواند در زندگی به ما کمک کند.

 

امیدواریم از این قانون بهره‌های لازم را در زندگی خود ببرید و نتیجۀ آن را برای ما و دوستان بنویسید. با سپاس؛ مانا باشید.

 

 

 

۲۳ بهمن ۹۸ ، ۱۴:۰۰ ۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
سعید بیگی

دوست آن باشد، که گیرد دست دوست

 

از شما می‌پرسم: به چه کسی باید دل ببندیم؟

 

با چه کسی باید ارتباط دوستانه برقرار کنیم که شایستگی داشته باشد و ما نیز شایستۀ دوستی او باشیم؟

 

چه ویژگی‌هایی برای یک دوست و همراه مناسب، لازم و ضروری است؟

 

آیا می‌توانیم به هر کسی که از او خوشمان آمد؛ دلبسته یا وابسته شویم؟

 

آیا هر که از راه رسید و به ما سلام کرد، دوست واقعی ماست؟

 

و ...

 

***

 

دوستان عزیز و همراهان گرامی؛

 

چند روز پیش یک نوجوان باهوش، از من پرسشی داشت که نتوانستم پاسخ درست و روشنی ــ البته در حد فهم او و فرصت موجود ــ به او بدهم.

 

پرسش این بود: چرا ما با هر کسی که می‌خواهیم دوست شویم، بزرگتر‌ها از او ایراد و اشکالی می‌گیرند و ما را از رفت و آمد و دوستی با او نهی می‌کنند؟

 

جالب‌تر این که خانوادۀ همان دوستِ ما هم، او را از دوستی با ما برحذر داشته و نهی می‌کنند!

 

حال تکلیف ما چیست؟

 

شما را به خدا؛ زمان نوجوانی شما هم همین گرفتاری‌ها بود یا نه؟ شاید این مسائل فقط مربوط به روزگار ماست.

 

اگر اینطور است که خوش به حال شما و قدیمی‌ها و وای به حال ما!...

 

***

 

این بحث اختلاف سلیقه و فکر نسل‌ها (سُنّتی و مُدرن) از دیرباز تا کنون بوده است و تا دنیا دنیاست، خواهد بود.

 

من در طول سال‌های تدریس در مدارس مختلف، بارها دانش آموزانی را می‌دیدم که در کنار هم روی یک نیمکت می‌نشستند.

 

هر دوی آنها بسیار خوب، باهوش، مودب، سالم و بدون خطا بودند؛ اما وقتی کنار هم می‌نشستند، هر یک برای دیگری مانند کبریتی بود که او را منفجر می‌کرد و به کارهایی وا می‌داشت که خودش هم باور نمی‌کرد!

 

حال شما بفرمایید که در این باره چه فکری می‌کنید و چه جوابی به این دوست عزیز می‌دهید؟

 

 

 

۲۵ آذر ۹۸ ، ۲۱:۲۷ ۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
سعید بیگی

رسیدن به خواسته ها

دوست من سلام

اگر ممکنه به یک پرسش من پاسخ بدید:

 

آیا شما به هر چیزی که تو زندگی خواستید، رسیدید یا نه؟

 

اگر نه، چرا؟

و اگر بله، چطور؟

...

 

***

 

خود من هر وقت که درخواستم باعث زحمت و مزاحمت دیگران نبوده و برای به دست آوردنش، تلاش لازم رو کردم؛ اون رو به دست آوردم.

 

البته یک نکتۀ دیگه اینجا هست که بهش می گن؛ زمان! بله زمان!...

 

یعنی من چیزی رو امروز دوست داشتم که داشته باشم، اما چون تلاشی نکردم و یا اینجا برای کسی زحمت و دردسر درست می‌کرده، نتونستم بهش برسم.

 

اما به محض اینکه اون شرایط تغییر کرده، در اولین فرصت بهش دست پیدا کردم.

 

از قدیم گفتند:

«با خدا باش، پادشاهی کن          بی خدا باش، هر چه خواهی کن!»

 

این شعر واقعا درسته! من و خیلی از شماها با تمام وجودمون درستی پیامش رو درک کردیم و فهمیدیم.

 

وقتی از خدا چیزی می‌خواهی، به شرط این که حقی از کسی ضایع نشه؛ مطمئن باش بهش می‌رسی!

 

و البته باز هم زمان! یعنی در زمان خودش، بهترین زمان ممکن!

 

حتما این بخش رو هم با من موافقید که بعضی چیزها رو وقتی به دست می‌آریم، تازه می‌فهمیم چقدر خوب که جلوتر دستمون نرسید، چون الان بهتر از اون وقته!

 

بعضی‌ها فکر می‌کنند این جمله که «حکمت خدا بوده!...» فقط راه حل آروم شدن بعضی آدم‌هاست که به چیزی که خواستند، نرسیدند!

 

شما چی فکر می‌کنید؟

 

ما به دلیل دانش و تجربۀ ناقص بشری‌مون، دلیل خیلی از چیزها رو توی دنیا نمی‌دونیم.

 

اما چون توهم آگاهی و دانایی داریم، فکر می‌کنیم وقتی چیزی رو نمی‌فهمیم؛ یا نیست یا می‌تونیم هر طور دلمون خواست در باره‌اش حرف بزنیم!

 

و این یک اشتباه بزرگه!

 

دلیل خیلی از اتفاقات و مسائل رو بعد از گذشتن از اون‌ها فهمیدیم و دیدیم که چقدر خوب شد؛ این طور نشد یا خوبه که اون طور شد!

 

و نکتۀ دیگه این که، فرض کنیم جملۀ «حکمت خدا بوده!» فقط برای آرامش دادن به ما باشه؛ مگر بده که آروممون می‌کنه؟

 

اگر ما رو خواب کنه و حرکت رو اَزَمون بگیره؛ بله! بَده! خیلی هم بَده!...

 

اما وقتی فقط کمی از اضطراب و ناراحتی‌مون کم می‌شه و حالمون بهتر می‌شه که دیگه بد نیست!

 

منتظر پیام‌های دوستان عزیزم هستم. اگر صلاح دونستید، نظرتون رو آشکار بگید و اگر نه به طور خصوصی بفرستید. موفق باشید.

۱۰ مهر ۹۸ ، ۱۲:۰۳ ۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
سعید بیگی

گذشته؟ حال؟ آینده؟

 

 

زندگی

آب تنی کردن

در حوضچۀ اکنون است!

«سهراب سپهری»

 

 

غرق شدن در گذشته و رویدادهای خوب و ناخوب آن، تنها ما را زمین‌گیر می‌کند و بس!

 

نباید آن قدر خود را درگیر گذشتۀ خودمان کنیم که از حال امروزمان بی خبر بمانیم.

 

محو شدن در آینده و آرزوهای دور و دراز آن، تنها ما را گرفتار خیال‌پردازی می‌کند و بس!

 

نباید آن قدر خود را درگیر آینده کنیم که از درک حال امروزمان ناتوان شویم.

 

سهراب سپهری در این شعر زیبا ما را به درک اکنون و زمان حال (همان فلسفۀ آن به معنی لحظه) دعوت می‌کند.

 

منظور این نیست که به گذشته نیندیشیم یا برای آینده‌ای بهتر برنامه ریزی و تلاش نکنیم!

 

بلکه منظور این است که دچار افراط و تفریط نشویم؛ «اندازه نگه دار که اندازه نکوست!»

 

«رهرو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود

رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود!»

 

یعنی همان گونه که پیشتر گفتیم، خودمان را در گذشته و آینده غرق و محو نکنیم و در لحظه زندگی کنیم؛ درست مانند کودکان که در لحظه زندگی می‌کنند.

 

با این عبارت زیبا سخن را به پایان می‌بریم.

 

« افسوس بر گذشته و ترس از آینده، دزدان دوقلویی هستند؛ که لذّت زمان حال را از ما می‌دزدند. »

 

نظر شما در این باره چیست؟

 

 

۳۱ شهریور ۹۸ ، ۱۷:۳۲ ۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
سعید بیگی

نظر سنجی

دوستان سلام!

 

امروز چند پرسش از شما عزیزان که وبلاگ مرا می بینید و می خوانید، دارم. لطفا پاسخ خود را در بخش نظرات بنویسید.

 

اگر مایل به انتشار عمومی پاسخ خود نبودید، می توانید نظرتان را به صورت خصوصی ارسال فرمایید.

 

و اما پرسش ها:

 

1. آیا مطالب وبلگ را می پسندید؟     (الف- بله          ب- خیر          ج- تا حدودی)

 

2. محبوب ترین و بهترین مطلب و پُست وبلاگ کدام است؟ (عنوان آن را بنویسید.)

 

3. نامناسب ترین و کم ارزش ترین پُست وبلاگ کدام است؟ (عنوان آن را بنویسید.)

 

4. آیا با ادامۀ کار وبلاگ به همین صورت موافقید؟     (الف- بله          ب- خیر          ج- تا حدودی) 

 

5. اگر برای رشد و ادامۀ بهتر کار وبلاگ پیشنهادی دارید، بفرمایید.

 

* پیشاپیش از تمام دوستانی که لطف می کنند و پیشنهاد‌ها و نظرات‌شان را ــ با نام و نشان یا بی نام و نشان؛ خصوصی یا عمومی ــ برای ما ارسال می کنند، بسیار سپاس گزاریم! شاد و پیروز باشید.

۲۱ شهریور ۹۸ ، ۱۲:۴۶ ۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
سعید بیگی

کتابیار دوست همیشگی کتابخوان‌ها

 

 

 

آیا شما کتابیار را می شناسید؟

 

مدتی پیش در سایت آقای شاهین کلانتری مشغول وبگردی بودم که با این ابزار جالب آشنا شدم.

 

از این ابزار جالبی که معرفی کرده بودند، بسیار خوشم آمد و در باره‌اش در اینترنت تحقیق کردم. بعد به آدرس سایتش رفتم و یک کتابیار سفارش دادم.

 

انتظار زیاد طول نکشید. سه چهار روز بعد کتابیار به دستم رسید. خیلی هیجان زده بودم. از آنچه فکر می‌کردم بهتر، شکیل‌تر و کاربردی‌تر بود.

 

بلافاصله کار را شروع کردم. ابتدای کار، مطالعه با کتابیار کمی فانتزی و سخت به نظر می‌رسید. 

 

اما خیلی زود به آن عادت کردم. کتاب خواندن دیگر سخت نبود و لازم نبود کتاب را در دست بگیری و بخوانی.

 

کتابیار کتاب را برایت نگه می‌داشت، آن هم با هر زاویه‌ای که می‌خواستی.

 

و تو فقط می‌خواندی و می‌خواندی و می‌خواندی!

چه حس ناب قشنگی!

 

امروز از کتابیار هم برای مطالعۀ کتاب استفاده می‌کنم و هم برای نوشتن یادداشت‌هایی که قبلا روی برگه نوشته‌ام.

 

خلاصه این وسیله به من خیلی کمک کرده که بتوانم به کار خواندن و نوشتنم، سرعت بیشتری بدهم.

 

البته به نظرم گاهی موقع کتاب خواندن، باید راحت دراز کشید و کتاب را در دست گرفت و از خواندن آن لذت برد!

 

امیدوارم دوستان با مشاهدۀ سایت کتابیار و بررسی این ابزار جالب و مفید، آن را تهیه کنند و از کار با آن لذّت ببرند.

 

 

۰۹ شهریور ۹۸ ، ۲۲:۰۴ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
سعید بیگی