گاهی اوقات ما آدم ها از همه چیز خسته می شویم و دلمان یک گوش شنوا می خواهد و بس! کسی که ما را بشناسد و حساسیت هایمان را درک کند و در حد توان برایمان وقت بگذارد و بکوشد حالمان را خوب کند.
در این حالت نه حوصله ی پند و نصیحت شنیدن داریم و نه حال توجه به راهکارهای ارائه شده ی اطرافیان؛ بلکه فقط و فقط می خواهیم، با یک دوست نزدیک درد دل کنیم و از حال ناخوشمان بگوییم و سبک شویم، همین!!
و گاهی آن قدر حالمان بد می شود که حتی حال صحبت کردن را هم نداریم و فقط یک دوست می خواهیم که سر بر روی شانه اش بگذاریم و آرام گریه کنیم و سبک شویم. خوش به حال کسانی که چنین دوستانی در کنار خود دارند و تنها نمی مانند.
اما اگر هیچ دوستی نداشتیم یا امکان دیدنشان در آن حال نبود، به گوشه ای می رویم و اگر توانستیم از عمق جان فریاد می زنیم یا با خودمان درد دل می کنیم و اشک می ریزیم.
مهم این است که غم و غصه نباید در دل بماند، بلکه باید این سم کشنده را از وجودمان بیرون بریزیم تا آرام شویم و از زندگی لذت ببریم.
زندگی تان پر از دوستان یکرنگ و مهربان باد!