۵۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خداوند» ثبت شده است

دلخون ... !

     گاهی وقت ها به دلایل مختلف چون: بی مهری اطرافیان، بی توجهی دوستان، بی معرفتی آشنایان، بی شعوری برخی نزدیکان یا دیگران و یا ... حال دلت آن قدر بد می شود که دیگر نه حوصله ی آدمیزاد را داری و نه تحمل دیدن هیچ موجودی را و نه تاب فکر کردن به شرایط و زندگیت را و نه توان پرداختن به خودت را و این از همان حالاتی است که بهترین وصفش شاید این باشد: « حالِ سگیِ سگی » ... !!

     در این شرایط حتی راه حل هایی که در حالت عادی از آن ها برای آرامشت استفاده می کردی، از یادت می رود و از هیچ روش و وسیله ای نمی توانی استفاده کنی تا کمی آرام شوی!

     انسان در این موارد در میان جمع تنها می شود و اگر این وضعیت ادامه یابد، کارش به جنون یا افسردگی می کشد و دیگر ناگفته پیداست سرانجامش چه خواهد شد؟!

     تنها چیزی که می تواند، در این حالات بد به انسان امید و آرامش بدهد، وجود و مهم تر از آن حضور یک یار و یاور و همراه دلسوز و مهربان است که شوربختانه در زمانه ی ما نایاب شده و از نعمت وجودش بی بهره ایم. شاید اگر هیچ کسی را نیافتیم، خود خدا کمکمان کند و قدری آرامش یابیم و امیدوار به زندگی ... .

     اِلَهِی وَ رَبِّی مَن لِی غَیرُکَ: خدایا جز تو یار و یاور و همراهی ندارم. به فریادم برس!!

۲۵ خرداد ۹۷ ، ۰۱:۵۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید بیگی

محبت حقیقی ... !


محبت به دیگران چند نوع است:


     1. بدون این که به دیگری محبت کنی، از دیگران توقع داری به تو محبت کنند و آن؛ محبت افراد خودپسند و متکبر است که محبت دیگران به خود را وظیفه ی آنان می داند.

     2. به دیگری محبت می کنی و انتظار داری، دیگری هم در عوض به تو محبت کند و آن محبت بازرگانان و تاجران است که داد و ستد را در تمام امور زندگی از جمله محبت، پیشه ی خود ساخته اند.

     3. به دیگری محبت می کنی و اگر پاسخت را با محبت داد، سپاس خداوند را به جا می آوری و اگر به تو محبت نکرد؛ برایش دعا می کنی و چشم انتظار چیزی نیستی.

     این نوع از محبت بدون چشم داشت، محبت پدر و مادر و اولیای خدا و در واقع محبت خدایی است و اصل محبت همین است که بی چشم داشت محبت کنی و کسی که به این حد از خود گذشتگی رسیده باشد، یا از اولیای خداست یا با اولیای خدا محشور خواهد بود و خانه ی دلش تا ابد آباد است.

     نکته: هنگام محبت کردن؛ موجود نیازمند به محبت ممکن است انسان، حیوان یا گیاه باشد و نباید هنگام محبت کردن؛ بین انسان، گیاه و حیوان تفاوتی باشد. اصل « محبت کردن » مهم است نه موجودی که نیازمند لطف است و چه بسا به گیاه یا حیوان کمک کردن به جهت ناتوانی در بیان مقصود، ارزشمند تر از لطف به یک انسان باشد.

۲۱ خرداد ۹۷ ، ۱۰:۵۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید بیگی

پدر ... ! مادر ... !


*****

     وقتی هنوز هفده سالم تمام نشده بود، مادرم را در یک تصادف از دست دادم. فرزند کوچک خانواده باشی و دل بسته و وابسته ی مادر باشی و یک روز عادی مثل بقیه ی روزها به مدرسه بروی و برگردی و ببینی که دَرِ خانه ای که پیشتر هم باز بود، دولنگه باز است و تمام کسانی که می شناسی و نمی شناسی، در خانه جمعند و مشغول شیون و ناله و ... !

     از همه سراغ مادر را گرفتم و پاسخ مناسبی نشنیدم. سراغ پدر را گرفتم و با دیدنش - که به اندازه ی بیست سال پیرتر از صبح همان روز شده بود - دانستم که دیگر روی مادر را نخواهم دید و آغوش پر مهرش را برای همیشه از دست داده ام و از آن روز پدر شد همدم اصلی من که هم برایم مادرانه عاطفه خرج می کرد و هم پدرانه تکیه گاه و پشتیبانم بود و من تا سایه ی پدر بود، نفهمیدم این عظمت و توانایی بی همتای او را!

     داغ مادر وقتی به جانم اثر کرد که همزمان با فوت پدر، دانستم هر دو را از دست داده ام! که پدر در آن سال ها هم مادرم بود و هم پدرم! خدایشان بیامرزد و روانشان در بهشت خدا جاودانه باشد. آمین!

     اکنون ـ پس از پدر ـ حکم وزنه ای سنگین را دارم که در فضای بی انتها رها شده و هر لحظه در حال سقوط است و همواره این اضطراب و دلهره را در خواب و بیداری دارد که کی و کجا و چطور به زمین خواهد خورد و عاقبتش چه خواهد شد؟

     عزیزانی که سایه ی پدر و مادر بر سر دارید، قدرشان را بدانید؛ که اگر ندانید، عمری را در حسرت خواهید گذراند. خدای را سپاس که من از حسرت خورندگان نیستم، که در حیاتشان آنچه توانستم کوتاهی نکردم؛ نه این که جبران زحماتشان کرده باشم؛ بلکه در حد توان و امکان در جلب رضایتشان کوشیده ام. شکر خدا که امروز روسیاه نیستم!

     یک جمله ی گرم یا یک لبخند پدر و مادر بی قیمت است و با مادیات سنجیده نمی شود که هزاران برابر ارزشمند تر است! حال اگر در کنارشان نفس می کشید، خداوند را سپاس بگویید بر این نعمت عالی و بی نهایت. حق یار و یاور و نگهدارتان!

۱۳ خرداد ۹۷ ، ۰۳:۰۵ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید بیگی

محبت به حیوانات!

سگ تشنه


یکی در بیابان سگی تشنه یافت

بُرون از رَمَق در حیاتش نیافت

کُلَه دَلو کَرد آن پسندیده کیش

چو حَبل اندر آن بست دَستار خویش

به خدمت میان بست و بازو گشاد

سگ ناتوان را دَمی آب داد

خبر داد پیغمبر از حال مَرد

که داور گناهان از او عَفو کرد

الا! گر جفا کردی، اندیشه کن

وفا پیش گیر و کَرَم پیشه کن

یکی با سگی نیکویی گُم نکرد

کجا گُم شود خیر با نیکمَرد؟

 

»  بوستان سعدی »

 

     وقتی پاداش آب دادن به سگی تشنه در بیابان، بخشش تمام گناهان باشد؛ اگر به انسانی کمک کنیم، خداوند چه پاداشی به ما خواهد داد؟ این حکایت ارزش و اهمیت کمک و یاری به حیوانات را برای ما روشن می کند. کاش ما با حیوانات نیز انسانی رفتار کنیم!

 

۱۲ خرداد ۹۷ ، ۰۲:۰۱ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سعید بیگی

ضرب المثل های این جوری ... !

سلام

     نظر شما چیست؟ در چه موردی؟ ببخشید، الآن عرض می کنم؛ به نظر من باید بعضی ضرب المثل های به ظاهر شیرین زبان و ادبیات فارسی را برای همیشه کنار گذاشت و از آن ها استفاده نکرد! چرا؟ خوب برای این که نه تنها کمکی به ما نمی کنند، بلکه گاهی اوقات باعث درجا زدن و عدم پیشرفت ما می شوند. لابد برای این گفته ی من شاهد مثال می خواهید.

     البته حق دارید. نمونه ی زنده و حاضر این مثل: « خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو! » بنده ابدا با این ضرب المثل محترم کنار بیا نیستم و تا بتوانم از آن دوری می کنم. زیرا بسیاری از اوقات انسان برای اثبات این که زندگی می کند و خود بر کشتی زندگی خویش سوار است و آن را هدایت می کند و صرفا زنده نیست؛ باید بر خلاف خواسته ی جماعت حرکت کند تا به مقصد و مقصود دست یابد. درست است که گفته اند: دست خدا با جماعت است! اما این مثل همیشه و همه جا درست از آب در نمی آید. 

     چه بسا جماعتی گمراه باشند و دیگران را نیز به گمراهی بکشانند. در این گونه موارد بایست تا حد امکان، نه تنها از جماعت دوری جست، بلکه باید تلاش کرد اگر ضرر و زیانی برای انسان ندارد؛ به یاری و کمک و راهنمایی جماعت گمراه پرداخت، البته اگر چون داستان آن پرنده (1) - که به سبب اصرار در راهنمایی بوزینگانی که برای فرار از سرما با کرم شبتابی قصد افروختن آتش داشتند و پرنده جان خود بر سر این راهنمایی نهاد؛ - گرفتار جماعت نادان نشویم و خود را به بلا و دردسر نیندازیم. خیلی وقت ها باید بگوییم:


« خواهی نشوی همرنگ، رسوای جماعت شو ... ! »


--------------------

1. این داستان زیبا و آموزنده در کتاب گران سنگ « کلیله و دمنه » آمده است. 

۰۷ خرداد ۹۷ ، ۱۹:۴۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید بیگی

من نبودم، دستم بود ... !

     خدایی که من و شما را آفریده، خوب می دانسته که ذات ما چگونه است و زمینه ی چه مسائلی در آن به طور بالقوه وجود دارد و در شرایط ویژه و با تلاش و پیگیری ما می تواند به فعلیت برسد و بالفعل شود. 

     بنا بر این در مقررات و قوانینی که برای زندگی ما قرار داده قطعا به این موضوع - یعنی استعداد های بالقوه و توانایی های آماده ی به فعلیت رسیدن ما - توجه داشته و روا نیست؛ ما بدون شناخت و مطالعه ی دقیق و منطقی از نوع بشر و توانایی های او، قواعد و قوانین خدایی را کنار بگذاریم و خود بدون تخصص و مهارت و دانش لازم؛ برای نوع انسان قاعده و قانون وضع کنیم.

     اما اگر احیانا در برخی جوامع، آن هم با شرایط خاص آن جامعه، به جواب و نتیجه ی نسبتا مناسب و البته نه مورد انتظار رسیدیم؛ این نسخه را برای تمامی انسان ها از هر رنگ و نوع و نژاد و شرایط، بپیچیم و انتظار داشته باشیم؛ که آن رهنمودهای انسانی ما بتواند تمامی جوامع بشری را به سرمنزل مقصود برساند.

     پس بهتر است به مشکلاتی که در برخی جوامع بر اثر افراط و تفریط در امری به وجود آمده، دقت کنیم و بعد از بررسی و دقیق موشکافانه ی موضوع تصمیم به ایجاد مقررات ویژه، آن هم با دیدگاه انسان مدارانه و متکی به توانایی های صرفا انسانی نوع بشر داشته باشیم. 

     از این دست تجربه های بی سرانجام کم ندیده ایم و اکنون نیز با بسیاری از آن ها دست به گریبانیم. البته با کمک گرفتن از روش های دقیق علمی و با توجه به ویژگی های فطری بشر و قوانین الهی موجود در جهان پیرامون، می توان به مقرراتی دست یافت و روی آورد، که بشریت را به سرمنزل مقصود رهنمون گردد.

     انسان ذاتا موجودی است، دارای حب ذات و این ویژگی باید در انسان ها وجود داشته باشد؛ تا برای ادامه ی زندگی خود تلاش و کوشش کنند. البته در این جا نیز چون دیگر موارد انسان ها دچار افراط و تفریط شده و با بیان این نکته که به عنوان اشرف مخلوقات پای به این جهان گذاشته اند، دست به تخریب جهان و موجوداتش به سود خود می زنند.

     اما هنگامی که دچار گرفتاری های حاصل از تخریب محیط و موجودات محل زندگی خود می شوند؛ فریاد برآورده و به دنبال مقصری می گردند، تا تمام کم کاری ها و بی توجهی ها را به گردن دیگری انداخته و خود را از به دوش گرفتن مسئولیت این کار و عذاب وجدان رها سازند.

     بارزترین و آشکارترین این مسائل استفاده ی بی رویه و نادرست انسان ها از جنگل، پوشش گیاهی و منابع طبیعی است، که به تخریب پوسته ی خاک و بی ثباتی زمین منجر می شود و با یک باران کوتاه و سریع سیلی راه می افتد، که انسان ها و تمام موجودات اطراف را با هم به کام خود می کشد و از هستی ساقط می کند.

     امیدواریم با احترام به هستی و موجودیت محیط زیست و موجودات ساکن این کره ی خاکی، جلوی این اتفاقات سهمگین و خانمان برانداز را بگیریم و دیگر شاهد از دست رفتن عزیزانی که چشم به راه آمدنشان از سفر هستیم، نباشیم. ان شاءالله!

۰۵ خرداد ۹۷ ، ۲۳:۲۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید بیگی

پدر و مادر = عشق!


     واژه ی عشق از واژه هایی است، که آن را در طول شبانه روز در بسیاری از جاها می توان شنید. حال، گوینده با علم و دانش این واژه و کلمه را به کار می برد یا نه؛ بماند. ما در این جا قصد بررسی معنای این واژه را نداریم و فقط منظور مان توجه دادن به این نکته است، که از این واژه در زمان و مکان مناسب استفاده کنیم. 

     ناگفته پیداست، واژه ی عشق بیشتر در روابط انسانی استفاده می شود؛ آن هم در مواردی که انسان به شخصی دیگر بیش از حد علاقه داشته باشد و البته در آن غرض و مرض نباشد و جنس این مهر و محبت، خالصانه و بی دریغ باشد.

     هنگامی که از موضوعی صحبت می شود، انسان به دنبال مصداق و نمونه ای تمام و کمال می گردد، تا او را در درک و دریافت بهتر معنا و مفهوم یاری دهد. برای عشق، آن هم از نوع پاک و خالصانه اش، می توان منبع مهر بی کران خداوندی را به عنوان کامل ترین نمونه معرفی کرد. البته توان درک این مفهوم والای معنوی کمی دشوار است؛ اما نمونه و مصداقی عینی تر دارد؛ که محبت پدر و مادر به فرزندان است

     پدر و مادر تمام عمر خود را بی چشم داشت به حتی قدردانی کوچکی، به نگهداری و مراقبت از فرزند می گذرانند؛ بدون آن که منتی بر سر او بگذارند. اما همین فرزندان اگر خوب و قدردان زحمات پدر و مادر باشند و کاری را برای ایشان انجام دهند، بارها و بارها بر سر آنان منت می گذارند و در حضور دیگران، این برکت های زندگی را شرمنده می سازند.

     و وای به روزی که فرزندان قدردان زحمات پدر و مادر نباشند؛ آن گاه هر لحظه ی عمر پدر و مادر، حسرت فرا رسیدن مرگ، بزرگ ترین حسرت زندگی آنان خواهد بود. ما فرزندان باید آینده ی خود را در چهره ی این دو فرشته ی مهربان خداوند ببینیم. 

     زیرا ما نیز که اکنون فرزندیم؛ در زمانی نه چندان دور، پدر و مادر خواهیم شد و برای آن که خود گرفتار دردسرهای دوران پیری نشویم، باید از هم اکنون به فکر پدر و مادر و رفع نیازهای جسمی، روحی و عاطفی آنان باشیم، تا فرزندان مان نیز از ما بیاموزند. پیامبر مهربانی فرمود: « دیگران را با اعمالتان دعوت کنید، نه با زبانتان! » و به قول سعدی بزرگ: « به عمل کار برآید به سخن دانی نیست! »

     اما انسان هایی که به خداوند ایمان دارند یا اندکی معرفت دارند، نیازی به این دلایل ندارند و در انتظار فرصت هستند؛ تا دست پدر و مادر را به گرمی بفشارند و خاک پای آنان را توتیای چشم خود کنند. امید که ما نیز از جمله ی این انسان های معتقد و با ایمان باشیم. 

۰۴ خرداد ۹۷ ، ۱۸:۴۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید بیگی

قضاوت ... !

     سال ها پیش از این، آقای علیرضا قزوه شاعر معاصر در مجموعه شعر « از نخلستان تا خیابان » عبارت های زیبایی را نقل کرده بودند، بدین مضمون:


     « ... دیروز در خیابان زنی را دیدم

که مانتو های سبک سامورایی را تبلیغ می کرد

با آستین های تنگ

مخصوص آنان که با تیمم نماز می خوانند!

و تاجری سه تیغه را

که به مرد شش میلیون دلاری محل نمی گذاشت!

هزار تا چاقو می ساخت همه را احتکار می کرد

در یک گوشه مردم با دو حلقه لاستیک خوشبخت می شدند

در بالای شهر به نیت چهارده معصوم آپارتمان های

چهارده طبقه می سازند؛

قاضی یی در یک روز

از دو طرف

سه بار سفارش شد

من کلاهم را قاضی کردم

 جهنمی شد!

مردم اما سوار سُرسُره ی بی خیالی شده بودند ... »


*****

     ما اما اصلا و ابدا عبرت نمی گیریم و برایمان مهم نیست! خداوند می بیند ولی اکنون قضاوت نمی کند و قضاوت را به روز جزا که روز قضا نیز خواهد بود واگذارده است؛ ما اما نه می دانیم و نه می بینیم ولی به سادگی قضاوت می کنیم و پا روی حق می گذاریم و خود را گرفتار می کنیم.

     شک نیست که قضاوت عجولانه و بی تدبیر، ما را به ورطه ی نابودی خواهد کشید! بدترین نمود قضاوت دیگران؛ شکستن دلشان، بردن آبرویشان و هَتک حُرمت به آنان است و پاسخ این حق الناس را به سادگی نمی توان داد؛ که خداوند حق الله و حق النفس را شاید ببخشد، اما هرگز حق الناس را نخواهد بخشید. چرا که صاحب حق دیگری است و حق خود را در دادگاه عدل الهی مطالبه خواهد کرد.

     باید از وسوسه ی شیطان و نفس پلید به خداوند پناه ببریم و حتی اگر به موضوعی در ارتباط با دیگری علم داریم، او را قضاوت نکنیم و ایمان و اعتقاد خود را بر باد ندهیم! که شایسته نیست در جایگاه قضاوت بنشینیم، در حالی که نه علمش را داریم و نه لیاقتش را ... !

۳۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۱:۰۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید بیگی

میهن ِ آباد! (1)

عزیزان سلام؛

     در پست سوم به کانالی به نام « میهن آباد » اشاره کردم و پیمان هایی که با دوستان بستیم و در این جا به آن ها نگاهی می اندازیم:


« دست در دست هم دهیم به مهر        میهن خویش را کنیم آباد »


« به نام خداوند  جان و خرد        کزین برتر اندیشه بر نگذرد! »


درود هم میهن! 

     ما ایرانیان فرهیخته و با ایمان با خود پیمان می بندیم، که با احترام به گذشتگان با فرهنگمان و با تکیه بر توانایی فردی خود، تمام تلاشمان  را برای آبادی میهن عزیزمان ایران به کار گیریم و با رعایت چند نکته اخلاقی و اجتماعی، فضایی برتر در  روابط اجتماعی خود ایجاد کنیم، و در کنار عزیزان هم میهن خود زندگی سالم تر و شادتری را تجربه نماییم. اگر در پیمان های یادآوری شده با ما همراهید، دیگر دوستان و هم میهنان خود را نیز به جمع مان بخوانید. سپاس گزار یکایک شماییم.  بدرود!


*****

     پیمان یکم: هر کاری را با نام خدا و با توکل به او آغاز می کنیم، تا سرانجام بهتری داشته باشد. 


« ای نام تو  بهترین سر آغاز        بی نام تو نامه کی کنم باز! »


*****

     پیمان دویم: رعایت این نکته که در تمام ادیان و نزد ارباب عقاید سفارش شده است: " آنچه را بر خود می پسندی، بر دیگران هم بپسند و آنچه را بر خود نمی پسندی، بر دیگران هم نپسند! "

۲۹ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۱:۳۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید بیگی

مهروَرزی با همه آیین ماست!


خِلَل پذیر بُوَد هر بنا که می بینی

به جز بنای محبت که خالی از خِلَل است!
     
     آیا می دانید خداوند اساس آفرینش هستی و موجودات را چه قرار داده است؟ اگر کمی دقت کنیم، در می یابیم که بنیان همه ی آن ها عشق، محبت، کشش و جاذبه است. در بین موجودات این عالم از کوچک ترین ذرات موجود در اتم تا بزرگ ترین کهکشان ها، کشش و جاذبه ای وجود دارد که باعث به هم پیوستن آن ها و شکل گیری جهان شده است.

     ما انسان ها که اشرف مخلوقات خداوند هستیم، نباید از محبت کردن و مهر ورزیدن به هم و دیگر موجودات جهان اعم از گیاهان، حیوانات و ... روی گردان باشیم. محبت و مهر ورزی در روابط میان موجودات، به ویژه انسان ها نقش مهمی دارد و انرژی آن ها را بالاتر می برد و آنان را در کشف افق های برتر و بالاتر یاری می رساند.

     انسان ها هم باید محبت کنند و هم باید محبت ببینند، زیرا این ها از نیاز های فطری آن هاست. بزرگان دینی و ملی ما همواره به رفتار و گفتار نیک و محبت به دیگران سفارش کرده اند و در این بین تفاوتی بین انسان و دیگر موجودات برای محبت کردن وجود ندارد. 

اهمیت مهر و محبت در اسلام تا آن جاست؛ که خداوند بیش از هر لقب و نامی، پیامبرش را « رحمت للعالمین: رحمت برای جهانیان » معرفی می کند و پیامبر اکرم (ص) نیز هدف رسالتش را تمام و کامل کردن کرامت ها و فضیلت های اخلاقی عنوان می کند که برترین آن ها مهر و محبت به آفریده های خداست.

     به طور حتم تاکنون از نتایج تحقیقات دانشمندان علوم رفتاری و روان شناسی در باره ی آثار محبت بر موجودات، مطالب بسیاری را دیده، شنیده و یا خوانده اید و در این زمینه با ما اتفاق نظر دارید، که محبت به واقع معجزه می کند و بُرنده ترین سلاحی است که نه تنها درد ندارد، که خود بهترین دارو و درمان و شفای دردهای بشری و دیگر موجودات است.
۲۶ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۱:۴۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید بیگی